dog collar

/ˈdɔːɡˈkɑːlər//dɒɡˈkɒlə/

معنی: طوق، قلاده، قلاده سگ
معانی دیگر: (تسمه ی دور گردن سگ) قلاده، بندگردن

جمله های نمونه

1. The vicar had his dog collar on.
[ترجمه گوگل]نایب قلاده سگش را بسته بود
[ترجمه ترگمان]کشیش یقه سگش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Even the spikes on the quirky Spiked Dog Collar the firm makes are air valves cut from punctured tubes.
[ترجمه گوگل]حتی میخ های روی قلاده سگ میخ دار عجیبی که این شرکت می سازد، دریچه های هوا هستند که از لوله های سوراخ شده بریده شده اند
[ترجمه ترگمان]حتی سیخ های روی یقه Spiked quirky quirky که شرکت ایجاد می کند، دریچه های هوا از لوله های سوراخ شده جدا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dog collar is hanging behind the door.
[ترجمه گوگل]قلاده سگ پشت در آویزان است
[ترجمه ترگمان]قلاده سگ پشت در آویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our vicar often leaves off his dog collar and comes to the discos the youth club.
[ترجمه گوگل]قائم مقام ما اغلب قلاده سگ خود را رها می کند و به دیسکوهای باشگاه جوانان می آید
[ترجمه ترگمان]کشیش ما اغلب قلاده سگ خود را در می آورد و به باشگاه جوانان می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In 10 years, the priest never wore his dog collar.
[ترجمه گوگل]در 10 سال، کشیش هرگز قلاده سگ خود را نپوشید
[ترجمه ترگمان]تا ۱۰ سال دیگه، کشیش هیچوقت قلاده سگ هاش رو نپوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Could you pick up my red studded dog collar while you're there?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید قلاده سگ گل میخ قرمز من را تا زمانی که آنجا هستید بردارید؟
[ترجمه ترگمان]می شه وقتی تو اونجا هستی قلاده سگ قرمز منو بلند کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He dragged Pinocchio to the farmhouse and chained him to the fence with a dog collar.
[ترجمه گوگل]او پینوکیو را به خانه مزرعه کشاند و با قلاده سگ به حصار زنجیر کرد
[ترجمه ترگمان]او را به خانه برد و با قلاده سگ به حصار زنجیر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One by one, they enter a rickety freight elevator, manned by a kind young fellow in a dog collar; he directs them down a long, white hallway.
[ترجمه گوگل]آنها یکی پس از دیگری وارد آسانسور باربری می شوند که یک جوان مهربان در قلاده سگ سرنشین آن است او آنها را به سمت راهروی طولانی و سفید هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]یکی یکی از آن ها وارد آسانسور rickety و شکسته ای می شوند که توسط یک جوان جوان در یقه سگ نگهبانی می دهند و آن ها را به راهروی دراز و سفید هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

طوق (اسم)
circle, ring, necklace, anadem, collar, torque, dog collar

قلاده (اسم)
dog collar

قلاده سگ (اسم)
dog collar

انگلیسی به انگلیسی

• collar for a dog; woman's necklace that fits snugly around the neck, choker; stiff white clerical collar worn by priests (informal)
a dog-collar is a white collar worn by christian priests and ministers; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس