doesn't

/ˈdəzənt//ˈdʌznt/

معنی: نمیکند
معانی دیگر: مخفف: does not

جمله های نمونه

1. ahmad doesn't know much about art
احمد درباره ی هنر چیزی نمی داند.

2. he doesn't blend well with other students
با شاگردان دیگر خوب نمی جوشد.

3. he doesn't bother about money
پول برایش مسئله ای نیست.

4. he doesn't care whether his mother lives or dies
او اهمیتی نمی دهد که مادرش بمیرد یا زنده بماند.

5. he doesn't diddle his own friends
او سر دوستان خود کلاه نمی گذارد.

6. he doesn't distinguish good from evil
او خوب و بد را از هم تمیز نمی دهد.

7. he doesn't drink, neither does he smoke
او مشروب نمی خورد،سیگار هم نمی کشد.

8. he doesn't eat pork in any shape or form
او اصلا گوشت خوک نمی خورد.

9. he doesn't even have a drop of kindness
او حتی یک ذره محبت ندارد.

10. he doesn't even have a penny, let alone a house!
آهی در بساط ندارد،چه رسد به خانه و زندگی !

11. he doesn't even shrink from hurting his own children
او حتی از آزار دادن فرزندان خودش ابا ندارد.

12. he doesn't fetch the girls the way his brother does
او همانند برادرش دخترها را به طرف خود جلب نمی کند.

13. he doesn't give a doggone what happens
اصلا عین خیالش نیست که چه اتفاقی بیفتد!

14. he doesn't have a penny to his name
او یک شاهی هم ندارد.

15. he doesn't have a prayer
او شانس موفقیت ندارد.

16. he doesn't have enough wit to understand
آن قدر فهم ندارد که این نکته را درک کند.

17. he doesn't have the backbone to do it
جرات انجام آن را ندارد.

18. he doesn't have the courage to do it
جرات انجامش را ندارد.

19. he doesn't have the intelligence for it
او هوش این کار را ندارد.

20. he doesn't have the nose for this job
او شم این کار را ندارد.

21. he doesn't have the wherewithal to continue his education
استطاعت ادامه ی تحصیل را ندارد.

22. he doesn't know beans about sports
او درباره ی ورزش هیچ نمی داند.

23. he doesn't like formality
او از تشریفات خوشش نمی آید.

24. he doesn't smoke, nor does he drink
او سیگار نمی کشد - مشروب هم نمی خورد.

25. he doesn't stop at the most outrageous lies
او از گفتن شاخدارترین دروغ ها هم ابا ندارد.

26. he doesn't tolerate any criticism
او تحمل هیچگونه خرده گیری را ندارد.

27. it doesn't matter
اهمیت ندارد.

28. it doesn't signify . . .
مهم نیست . . .

29. money doesn't bring happiness
پول خوشحالی نمی آورد.

30. money doesn't count
پول مهم نیست.

31. money doesn't help, it's love that counts
پول به درد نمی خورد،عشق مهم است.

32. she doesn't discourage so easily
او به این آسانی خود را نمی بازد.

33. she doesn't get along with her husband
با شوهرش نمی سازد.

34. she doesn't give a fig what the neighbors think
او اصلا عین خیالش نیست که همسایه ها چی فکر می کنن.

35. she doesn't go in for dancing
او به رقصیدن تمایلی ندارد.

36. she doesn't have a thing to wear
چیزی (یا لباسی) برای پوشیدن ندارد.

37. she doesn't have much feeling for the beauty of these mountains
او زیبایی این کوه ها را چندان حس نمی کند.

38. she doesn't seem right in her mind
ظاهرا عقلش پارسنگ برمی دارد.

39. zaynab doesn't shock easily
زینب به آسانی یکه نمی خورد.

40. crime doesn't pay
جنایتکار همیشه گیر می افتد

41. money doesn't grow on trees
پول روی درخت سبز نمی شود

42. behavior that doesn't fit a teacher
رفتاری که در خور یک معلم نیست

43. feminine charm doesn't work on him
جذابیت زنانه او را تحت تاثیر قرار نمی دهد.

44. her story doesn't ring true to me
داستان او به نظر من راست نمی نماید.

45. his voice doesn't carry far
صدای او از دور شنیده نمی شود.

46. if he doesn't give the money, have at him!
اگر پول را نداد بزنیدش !

47. if he doesn't mend his ways, he'll get fired
اگر خود را اصلاح نکند اخراج خواهد شد.

48. if he doesn't provide for his wife and kids, he is a bum
اگر به فکر روزی زن و فرزندان خود نباشد بی غیرت است.

49. if rain doesn't fall in the mountains . . .
اگر باران به کوهستان نبارد . . .

50. my brake doesn't work well
ترمز (ماشین) من خوب کار نمی کند.

51. one who doesn't understand philosophy should not evoke the name of socrates
کسی که از فلسفه سر در نمی آورد نباید نام سقراط را یادآور شود.

52. the book doesn't say where she was born
کتاب محل تولد او را ذکر نمی کند.

53. the patient doesn't look quite right
بیمار کاملا سالم به نظر نمی رسد.

54. this behavior doesn't suit you
این رفتار شایسته ی شما نیست.

55. this cloth doesn't wash well
این پارچه خوب شسته نمی شود.

56. this color doesn't fit this room
این رنگ به این اتاق نمی خورد.

57. this material doesn't iron well
این پارچه خوب اتو نمی شود (اتو برنمی دارد).

58. this poem doesn't say anything special to me
این شعر برای من معنی خاصی ندارد.

59. this radio doesn't fit into the box
این رادیو در جعبه جا نمی گیرد.

60. this record doesn't play well
این صفحه صدای خوبی ندارد.

61. victory! he doesn't have a ghost of a chance
پیروزی ! اصلا شانس آن را ندارد!

62. your behavior doesn't make sense
رفتار شما بی معنی است.

63. if the rope doesn't hold we will all fall down
اگر طناب تاب نیاورد (پاره شود) همه خواهیم افتاد.

64. of course, he doesn't know (that) we have come
البته او نمی داند که ما آمده ایم.

65. a levelheaded man who doesn't panic
آدم خونسردی که زود دستپاچه نمی شود

66. he can come too; he doesn't bother me
او هم می تواند بیاید; کاری به من ندارد.

67. he is a fake and doesn't possess a grain of truth
او آدم دغلکاری است و یک جو درستی در وجودش نیست.

68. he is lazy and he doesn't work
او تنبل است و کار نمی کند.

69. speak so that the baby doesn't wake up
جوری حرف بزن که بچه بیدار نشود.

70. his father is ill but he doesn't give a damn
پدرش مریض است ولی او عین خیالش نیست.

مترادف ها

نمیکند (اختصار)
doesn't

انگلیسی به انگلیسی

• no (indicates negative when used together with another verb)

پیشنهاد کاربران

💔🙃🔪You know what happens when the other party doesn't eat, I loved him, he doesn't have it
دوستان سعی کنین اون T انتهاش رو در مکالمات تلفظ نکنین و "دازِن" تلفظش کنین در حالیکه بلافاصله کلمه بعدشو میگین تا T در پیوستگی بین دو کلمه صامت بشه
به معنای نمی کند است
ا

بپرس