document

/ˈdɑːkjəment//ˈdɒkjʊment/

معنی: سند، مدرک، تمسک، دستاویز
معانی دیگر: دست آویز، یافتگان، بنچاک، سند ارائه دادن، سنددار کردن، با مدرک اثبات کردن، (کتاب و رساله و غیره - با رجوع به منابع و مراجع مختلف ادعای خود را) به اثبات رساندن، مستند کردن، ملاک، سندیت دادن

جمله های نمونه

1. the document contained several erasures
سند دارای چندین جای پاک شده بود.

2. the document is now in his hands
سند اکنون در اختیار او می باشد.

3. the document is written in hieratic
سند به خط کاهنی نوشته شده است.

4. this document lacks legal force
این سند ارزش قانونی ندارد.

5. a good document
سند معتبر

6. a historical document
سند تاریخی (دارای ارزش تاریخی)

7. a legal document
سند قانونی

8. you must document your claims
ادعاهای خود را باید مستند کنید.

9. evidence clarifying a document but not deriving from the document itself is evidence aliunde
شواهدی که مدرک را تفسیر می کند ولی از خود مدرک ناشی نشده شواهد ثانوی نامیده می شود.

10. a top-secret meeting or document
جلسه یا سند بسیار سری

11. the authenticity of a document
معتبر و اصیل بودن سند

12. to authenticate of a document
تاریخ یک سند را (رسما) تایید کردن

13. without your signature the document is invalid
بدون امضای شما سند ارزش قانونی ندارد.

14. he signed and sealed the document
سند را امضا و مهر کرد.

15. a careful scrutiny of the forged document
نگاهی دقیق به سند جعلی

16. on the face of it, the document seemed simple
ظاهر سند ساده به نظر می رسید.

17. they erased the date on the document and inserted a false one
آنان تاریخ روی سند راپاک کردند و یک تاریخ جعلی به جای آن نوشتند.

18. to verify the authenticity of a document
اصالت یک سند را به ثبوت رساندن

19. from the box he withdrew the old document
سند کهنه را از جعبه بیرون آورد.

20. this paper purports to be an official document
این کاغذ ظاهرا یک سند رسمی است.

21. many considerations entered into the framing of this document
ملاحظات زیادی در تدوین این سند دخیل بوده است.

22. He handed me the document without comment.
[ترجمه گوگل]او سند را بدون اظهار نظر به من داد
[ترجمه ترگمان]او مدرک را بدون اظهار نظر به من داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. The document expressed some ambivalence over the doctrine of predestination.
[ترجمه گوگل]این سند ابهاماتی را در مورد دکترین جبر بیان می کرد
[ترجمه ترگمان]این سند نشانه ای از تقدیر ازلی را ابراز کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. Please submit the document to me.
[ترجمه گوگل]لطفا سند را برای من ارسال کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا سند را به من تقدیم کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. In Post Offices, virtually every document that's passed across the counter is stamped with a rubber stamp.
[ترجمه گوگل]در ادارات پست، تقریباً هر سندی که از روی پیشخوان عبور می کند با مهر لاستیکی مهر می شود
[ترجمه ترگمان]در دفاتر پست، عملا هر سندی که از روی پیشخوان عبور می کند، با مهر لاستیکی مهر می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. He particularly criticized the terminology in the document.
[ترجمه گوگل]او به ویژه از اصطلاحات موجود در سند انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]او به ویژه از اصطلاحات در این سند انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. I'm printing a copy of the document for you.
[ترجمه گوگل]من یک نسخه از سند را برای شما چاپ می کنم
[ترجمه ترگمان]من نسخه ای از سند را برای شما چاپ می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. The document provides a general overview of the bank's policies.
[ترجمه گوگل]این سند یک نمای کلی از سیاست های بانک ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این سند کلی از سیاست های بانک را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. He affixed his seal to the document.
[ترجمه گوگل]مهر خود را بر سند زد
[ترجمه ترگمان]مهر و مهر خود را بر روی سند نصب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. The document delineates your rights and your obligations.
[ترجمه گوگل]این سند حقوق و تعهدات شما را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]سند حقوق و وظایف شما را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سند (اسم)
bill, act, deed, document, instrument, evidence, title deed, script, voucher, writ, forgery, legal act, muniment

مدرک (اسم)
proof, document, evidence, lead, testimony, witness, record, clue, voucher, muniment

تمسک (اسم)
document, demand note

دستاویز (اسم)
excuse, document, pretext, voucher

تخصصی

[حسابداری] سند، مدرک
[کامپیوتر] سند، نوشته - فایلی با یک متن چاپی ( یعنی یک حرف، نامه، یا فصل کتاب ) با یک ترسیم یا قطعه ی کاری دیگری که انسان به کمک کامپیوتر آن را ویرایش می کند. - سند
[برق و الکترونیک] سند، مدرک منرع داده های ورودی به رایانه . - سند، مدرک
[صنعت] سند، مدرک، ملاک
[حقوق] تهیه کردند، ارائه کردن سند، مستند کردن ادله، جمع آوری و تنظیم اسناد و مدارک سند، مدرک
[ریاضیات] سند، پرونده، مدرک

انگلیسی به انگلیسی

• certificate, paper which provides information or evidence; deed, written file; data file containing the product of a user's work (computers)
record for evidence, provide with documentary evidence, substantiate
a document is an official piece of paper with writing on it.
if you document something, you make a detailed record of it on film, tape, or paper.

پیشنهاد کاربران

کلمه داکیومنت بمعنی رد وسند واثر در فارسی بشکل داغمه در آمده و به اثر زخم و هر نوع اثر گفته میشود افرادی هم اکنون در مازندران دارای فامیلی داغمه چی هستند که اینها در قدیم دارای نشان گذار برای حیوانات بودند
...
[مشاهده متن کامل]
وکارشان شناسایی رد ونشان فلان گله یا گروه بود رد وحرفشان برای مردم سند بود که مثلا این اسب یا بز مال فلانیه

prove
support
اسناد
مثال: Please make sure to bring all necessary documents with you.
لطفاً اطمینان حاصل کنید که تمام اسناد لازم را با خود بیاورید.
سند
اگر فعل باشه می دونه معنی استناد کردن به چیزی رو هم بده
در حوزه پژوهش ( مانند مثال زیر ) به معنای �به تأیید رسیدن� یا �تأیید شدن� نیز می تواند باشد. به اثبات رساندن در پژوهش های علوم انسانی، خیلی پذیرفته نیست. چرا که علوم انسانی در معرض تغییر است و مانند علوم ریاضیاتی و طبیعی، بدون تغییر نیست.
...
[مشاهده متن کامل]

The overlap between face - to - face bullying ( perpetration and victimization ) and cyberbullying ( perpetration and victimization ) has also been documented
in the research literature

سند، مدرک
مطلب، متن، نوشته، سند، مدرک
در حالت جمع: اسناد و مدارک، مطالب، متون و . . . .
قباله ، قولنامه
( ( مترادف ِ deed در زبان انگلیسی ) )
پرونده
اسناد
document ( علوم کتابداری و اطلاع رسانی )
واژه مصوب: دبیزه
تعریف: هرنوع مدرک خطی، چاپی، عکسی یا هر شیء مادی که بتوان از محتوای آن اطلاعی به دست آورد|||متـ . مدرک
document ( noun ) = سند، مدرک، متن سند، تصویر سند
Definition = یک مقاله یا مجموعه مقالاتی با اطلاعات مکتوب یا چاپی ، به ویژه از نوع رسمی/متنی که در رایانه نوشته و ذخیره می شود/یک فایل کامپیوتری حاوی متن و گاهی تصاویر/
...
[مشاهده متن کامل]

legal/travel documents = اسناد یا مدارک قانونی
the relevant/important documents = مدارک یا اسناد مربوط یا مهم
official/confidential/legal documents = اسناد رسمی/محرمانه/حقوقی
a forged document = یک سند جعلی
print/save/format a document = چاپ / ذخیره / قالب بندی متن یا تصویر یک سند
examples:
1 - Newly discovered documents showed that the prisoner was obviously innocent.
اسناد تازه کشف شده نشان می داد که زندانی به طور واضح بی گناه بوده است.
2 - The documents of ancient Rome have survived many centuries.
اسناد روم باستان قرن ها باقی مانده است.
3 - Copies of the relevant documents must be filed at court.
کپی هایی از مدارک مرتبط باید در دادگاه ضمیمه پرونده شوند.
4 - We were reluctant to destroy important documents.
ما تمایلی به از بین بردن اسناد مهم نداشتیم.
5 - They are charged with using forged documents.
اتهام آنها استفاده از اسناد جعلی است.
6 - I'll send you the document by email.
من متن سند را از طریق ایمیل برای شما ارسال می کنم.
7 - ?Do you have all your documents in order to apply for a passport
آیا همه مدارک خود را برای درخواست گذرنامه دارید؟
8 - We will accept original documents only, not copies.
ما فقط اسناد اصلی را می پذیریم ، نه کپی ها.
9 - A spokesman from the Home Office refused to comment on the leaked document.
سخنگوی وزارت کشور از اظهار نظر در مورد سند فاش شده خودداری کرد.
10 - Federal Agency documents outline the scope of the extensive project.
اسناد آژانس فدرال دامنه این پروژه گسترده را مشخص می کند.
11 - I was unable to open the attached document.
من قادر به باز کردن متن ( تصویر ) سند پیوست نبودم.
12 - Remember to save your documents at regular intervals when making changes.
به خاطر داشته باشید که هنگام ایجاد تغییرات ، متن اسناد خود را در فواصل منظم ذخیره کنید.
document ( verb ) = مستند کردن، ثبت کردن، ارائه دادن، به اثبات رساندن
Definition =برای ثبت جزئیات یک رویداد ، یک روند و غیره/برای ثبت اطلاعات در مورد چیزی با نوشتن در مورد آن یا گرفتن عکس از آن/
to document something = چیزی را ثبت کردن یا مستند کردن
to document a claim = ادعایی را مستند کردن ( برای ادعایی سند ارائه دادن )
examples:
1 - Causes of the disease have been well documented.
علل این بیماری به خوبی ثبت شده است.
2 - His interest in cars has been well - documented ( = recorded and written about ) by the media.
علاقه وی به اتومبیل توسط رسانه ها به خوبی مستند شده است ( = در مورد آنها ضبط و نوشته شده است ) .
3 - The study documents various aspects of Indian life in this period.
این مطالعه جنبه های مختلف زندگی هند را در این دوره به اثبات می رساند.
4 - The harmful effects of greenhouse gases have been well documented.
اثرات مضر گازهای گلخانه ای به خوبی اثبات شده است.
5 - A recent state investigation found that the district has failed to document how it spent some $23 million in federal funds.
تحقیقات اخیر ایالتی نشان داد که این حوزه نتوانسته است اثبات کند که چگونه 23 میلیون دلار در بودجه فدرال هزینه کرده است.

مدرک ، اسناد، مستند
We need a good document to prove that
ما به یک سند معتبر نیاز داریم تا ان را ثابت کنیم🕵️‍♂️
گاهی ممکن است در معنای استناد کردن هم به کار رود.
به ثبت رساندن
A piece of writing that give you some informations
مستندسازی
مستند
سند و مدرک
مطلب، مطالب

to record or report in detail, as in the press, on television, etc
to support ( statements in a book, for example ) with written references or citations
گزارش مستند تهیه کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس