🔸 معادل فارسی:
دفع مدفوع / رفتن به توالت / انجام کار اصلی
در زبان محاوره ای:
بره کارشو بکنه، بره یه بار سنگین خالی شه، بره شماره دو، بره اصل کاری رو انجام بده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( طنزآمیز – دفع مدفوع ) :
اصطلاح غیررسمی برای اشاره به رفتن به توالت برای دفع مدفوع، با لحن بامزه و غیرمستقیم
مثال: I need to do the business before we leave.
باید قبل از رفتن یه بار کارمو بکنم.
2. ( محاوره ای – چندمنظوره ) :
در زمینه های دیگر، می تونه به انجام کاری مهم یا مؤثر اشاره کنه ( مثل معامله، اقدام جدی، یا حتی رابطه جنسی )
مثال: He went in and did the business—deal closed.
رفت داخل و اصل کاری رو انجام داد—معامله بسته شد.
3. ( کودکانه یا خودمانی ) :
در گفت وگو با کودکان یا در جمع های دوستانه، برای اشاره به نیاز به دستشویی بدون استفاده از واژه های مستقیم
مثال: The dog went outside to do the business.
سگ رفت بیرون تا کارشو بکنه.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
take a dump – go number two – relieve oneself – drop the kids off at the pool – do your business
دفع مدفوع / رفتن به توالت / انجام کار اصلی
در زبان محاوره ای:
بره کارشو بکنه، بره یه بار سنگین خالی شه، بره شماره دو، بره اصل کاری رو انجام بده
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ( طنزآمیز – دفع مدفوع ) :
اصطلاح غیررسمی برای اشاره به رفتن به توالت برای دفع مدفوع، با لحن بامزه و غیرمستقیم
مثال: I need to do the business before we leave.
باید قبل از رفتن یه بار کارمو بکنم.
2. ( محاوره ای – چندمنظوره ) :
در زمینه های دیگر، می تونه به انجام کاری مهم یا مؤثر اشاره کنه ( مثل معامله، اقدام جدی، یا حتی رابطه جنسی )
مثال: He went in and did the business—deal closed.
رفت داخل و اصل کاری رو انجام داد—معامله بسته شد.
3. ( کودکانه یا خودمانی ) :
در گفت وگو با کودکان یا در جمع های دوستانه، برای اشاره به نیاز به دستشویی بدون استفاده از واژه های مستقیم
مثال: The dog went outside to do the business.
سگ رفت بیرون تا کارشو بکنه.
________________________________________
🔸 مترادف ها: