do someone's head in

پیشنهاد کاربران

🔸 معادل فارسی:
اعصاب کسی رو خوردن / روان کسی رو به هم ریختن / کسی رو کلافه کردن
در زبان محاوره ای:
مغزم رو خورد، روانم رو به هم ریخت، دیوونه م کرد، کلافه م کرد
🔸 تعریف ها:
• ( احساسی – آزاردهنده ) :
...
[مشاهده متن کامل]

باعث ناراحتی، کلافگی یا فشار روانی شدید برای کسی شدن
مثال: That noise is doing my head in!
�اون صدا داره مغزم رو می خوره!�
• ( رفتاری – تکراری یا اعصاب خُردکن ) :
وقتی کسی یا چیزی با رفتار یا حرف های تکراری باعث آزار ذهنی می شه
مثال: He keeps complaining and it’s doing my head in.
�هی غر می زنه و داره روانم رو به هم می ریزه. �
• ( طنزآمیز – دوستانه ) :
گاهی در مکالمات دوستانه برای بیان خستگی یا کلافگی از چیزی
مثال: My job’s doing my head in this week.
�این هفته کارم داره دیوونه م می کنه. �
🔸 مترادف ها:
drive someone crazy – get on someone’s nerves – annoy – exhaust – overwhelm – bug

to make someone feel confused or unhappy
باعث ناراحتی کسی شدن، معذب کردن کسی، گیج کردن کسی