### 🔸 معادل فارسی:
سهم خود را انجام دادن / وظیفه ی خود را ادا کردن / نقش خود را ایفا کردن
در زبان محاوره ای:
وظیفه مو انجام دادم، سهم خودمو ادا کردم، یه کاری کردم که وظیفه م بود
- - -
... [مشاهده متن کامل]
### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( اخلاقی – اجتماعی ) :**
انجام دادن سهم یا وظیفه ی شخصی در یک تلاش جمعی، معمولاً با حس مسئولیت یا مشارکت
مثال: Everyone **did their bit** to clean up the park.
همه سهم خودشون رو برای تمیز کردن پارک انجام دادن.
2. ** ( ملی – تاریخی ) :**
در بافت های جنگی یا تاریخی، اشاره به مشارکت فردی در خدمت به کشور یا جامعه
مثال: She **did her bit** during the war by working in a factory.
اون در زمان جنگ با کار در کارخانه سهم خودش رو ادا کرد.
3. ** ( محاوره ای – فروتنانه ) :**
بیان فروتنانه ی مشارکت یا کمک، بدون اغراق یا خودنمایی
مثال: I just **did my bit**—nothing special.
فقط وظیفه م رو انجام دادم—چیز خاصی نبود.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
do one’s part – contribute – help out – play one’s role – fulfill one’s duty
سهم خود را انجام دادن / وظیفه ی خود را ادا کردن / نقش خود را ایفا کردن
در زبان محاوره ای:
وظیفه مو انجام دادم، سهم خودمو ادا کردم، یه کاری کردم که وظیفه م بود
- - -
... [مشاهده متن کامل]
### 🔸 تعریف ها:
1. ** ( اخلاقی – اجتماعی ) :**
انجام دادن سهم یا وظیفه ی شخصی در یک تلاش جمعی، معمولاً با حس مسئولیت یا مشارکت
مثال: Everyone **did their bit** to clean up the park.
همه سهم خودشون رو برای تمیز کردن پارک انجام دادن.
2. ** ( ملی – تاریخی ) :**
در بافت های جنگی یا تاریخی، اشاره به مشارکت فردی در خدمت به کشور یا جامعه
مثال: She **did her bit** during the war by working in a factory.
اون در زمان جنگ با کار در کارخانه سهم خودش رو ادا کرد.
3. ** ( محاوره ای – فروتنانه ) :**
بیان فروتنانه ی مشارکت یا کمک، بدون اغراق یا خودنمایی
مثال: I just **did my bit**—nothing special.
فقط وظیفه م رو انجام دادم—چیز خاصی نبود.
- - -
### 🔸 مترادف ها:
وظیفه خود را انجام دادن
نقش خود را ایفا کردن