do a number on


(امریکا - خودمانی) بامبول زدن، حقه سوار کردن، بدرفتاری کردن، تحقیر کردن

پیشنهاد کاربران

حقه و کلک زدن، کلک سوار کردن
She did a number on him by pretending to be someone else
او با تظاهر کردن به اینکه شخص دیگه ای هستش، فریبش داد ( کلک سوارش کرد )
آسیب زدن، لطمه زدن
They did a number on you. . . Well, i will rip them a new one for that
...
[مشاهده متن کامل]

بهت آسیب زدن. . . خب، حسابی تنبیه شون می کنم بابتش

ضایع کردن
آسیب زدن
۱. صدمه زدن، ۲. به معنای شرمنده کردن کسی هم میاد
( چیزی را ) داغون کردن
# Dairy foods do a number on my stomach
# The young man did a number on the car that he borrowed from his uncle
داغون کردن
درب و داغون کردن
To damage, destroy, or hurt something badly
اسیب رساندن

بپرس