diversionary

/daɪˈvɝːʒəˌneri//daɪˈvɜːʃənəri/

(ارتش - عملیات انحرافی به منظور پنهان سازی محل حمله ی اصلی) دگرسوگرانه، منحرف کننده، وانمودین، واراهانه، انحرافی

جمله های نمونه

1. diversionary tactics
تدابیر وانمودین (منحرف کننده)

2. Fires were started by the prisoners as a diversionary tactic.
[ترجمه گوگل]آتش سوزی توسط زندانیان به عنوان یک تاکتیک انحرافی آغاز شد
[ترجمه ترگمان]آتش سوزی توسط زندانیان به عنوان یک تاکتیک diversionary شروع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The proposal was dismissed as a diversionary tactic intended to distract attention from the real problems.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به عنوان یک تاکتیک انحرافی با هدف منحرف کردن توجه از مشکلات واقعی رد شد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد به عنوان یک تاکتیک diversionary برای منحرف کردن حواس از مشکلات واقعی رد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most children are skilled in diversionary tactics .
[ترجمه گوگل]بیشتر کودکان در تاکتیک های انحرافی مهارت دارند
[ترجمه ترگمان]اغلب کودکان در تاکتیک های diversionary مهارت دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This argument is both diversionary and, at length, immobilizing.
[ترجمه گوگل]این استدلال هم انحرافی است و هم در درازا، بی حرکت کننده است
[ترجمه ترگمان]این بحث هر دو diversionary و، است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Courses can be instrumental or diversionary but not contentious.
[ترجمه گوگل]دوره ها می توانند ابزاری یا انحرافی باشند اما بحث برانگیز نباشند
[ترجمه ترگمان]این دوره ها می توانند ابزاری یا diversionary باشند اما اختلاف نداشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In earlier days of Diversionary, Peterson said, actors feared being typed if they took roles in a gay theater.
[ترجمه گوگل]پیترسون گفت، در روزهای اولیه Diversionary، بازیگران می‌ترسیدند که اگر در یک تئاتر همجنس‌گرا بازی کنند، تایپ شوند
[ترجمه ترگمان]پترسون در روزه ای اول of گفت، بازیگران می ترسیدند که آیا در یک تماشاخانه همجنس گرا نقش ایفا کنند یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Giap had deliberately created that impression by staging diversionary actions around the country.
[ترجمه گوگل]جیاپ عمداً با اجرای اقدامات انحرافی در سراسر کشور این تصور را ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]Giap به عمد آن اثر را با اعمال diversionary در سراسر کشور ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It also yields a diversionary problem of continuing interest: what aesthetically pleasing patterns can be achieved?
[ترجمه گوگل]همچنین باعث ایجاد یک مشکل انحرافی در مورد علاقه مداوم می شود: به چه الگوهای زیبایی شناختی دلپذیری می توان دست یافت؟
[ترجمه ترگمان]همچنین یک مساله diversionary از ادامه علاقه را به دست می دهد: چه الگوهای خوشایند و زیبایی می توانند به دست آیند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Ills a diversionary tactic-she will do anything rather than finish her tale.
[ترجمه گوگل]یک تاکتیک انحرافی بد است - او به جای پایان دادن به داستان خود، هر کاری انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]این رد diversionary رو رد کن - اون هر کاری بیشتر از تموم کردن داستانش انجام میده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The detachments made use of diversionary tactics to stand the enemy off.
[ترجمه گوگل]یگان ها از تاکتیک های انحرافی برای مقابله با دشمن استفاده کردند
[ترجمه ترگمان]واحدها از تاکتیک های diversionary برای مقابله با دشمن استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. TO: Begin diversionary attack on the proximity sensors.
[ترجمه گوگل]TO: حمله انحرافی را به حسگرهای مجاورت آغاز کنید
[ترجمه ترگمان]: حمله diversionary به سنسورهای نزدیکی را آغاز کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They asked the British to launch a diversionary attack on the north coast.
[ترجمه گوگل]آنها از انگلیسی ها خواستند که یک حمله انحرافی در ساحل شمالی انجام دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها از انگلیسی ها خواستند تا یک حمله انحرافی به ساحل شمالی انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We'll keep them busy by launching a diversionary assault against the Salang Highway.
[ترجمه گوگل]ما با راه اندازی یک حمله انحرافی علیه شاهراه سالنگ آنها را مشغول خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما آن ها را با پرتاب کردن رد diversionary از بزرگراه Salang سرگرم می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The success of their final run depended on a diversionary air raid.
[ترجمه گوگل]موفقیت اجرای نهایی آنها به یک حمله هوایی انحرافی بستگی داشت
[ترجمه ترگمان]موفقیت شرکت نهایی آن ها بستگی به حمله diversionary داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tending to distract, serving to divert
a diversionary activity is intended to attract people's attention away from something which you do not want them to think about or know about.

پیشنهاد کاربران

حواس بر
انحرافی. منحرف کننده
مثال:
Among the people is he who buys diversionary talk.
از میان مردم او کسی است که سخنان منحرف کننده را خریدار است.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : divert
اسم ( noun ) : diversion
صفت ( adjective ) : diverting / diversionary
قید ( adverb ) : _