diversify

/daɪˈvɜːrsəˌfaɪ//daɪˈvɜːsɪfaɪ/

معنی: متنوع کردن، گوناگون ساختن
معانی دیگر: گوناگون کردن، جور واجور کردن، تنوع بخشیدن به، چندسان کردن، چندگونه کردن، (سرمایه گذاری یا مطالبات و غیره) میان چندین شرکت (یا فعالیت و غیره) پخش کردن، (صنعت و بازرگانی) بر دامنه ی فعالیت (یا نوع کالا و غیره) افزودن

جمله های نمونه

1. we must diversify our products in order to attract more customers
باید فرآورده های خود را متنوع کنیم تا بتوانیم مشتریان بیشتری را جلب کنیم.

2. The company is planning to diversify into other mining activities.
[ترجمه بهرام فتاحی] شرکت در حال برنامه ریزی برای گسترش فعالیت خود در زمینه های دیگر حفاری معدن می باشد
|
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال برنامه ریزی برای تنوع بخشیدن به سایر فعالیت های معدنی است
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال برنامه ریزی برای متنوع سازی فعالیت های معدن کاری دیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I think our credit has been overextended to diversify.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم اعتبار ما برای تنوع بخشیدن بیش از حد افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]فکر کنم اعتبار ما کار کردن به diversify
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our company is trying to diversify.
[ترجمه گوگل]شرکت ما در تلاش برای ایجاد تنوع است
[ترجمه ترگمان]شرکت ما داره سعی می کنه کاری کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Many wheat farmers have begun to diversify into other forms of agriculture.
[ترجمه گوگل]بسیاری از کشاورزان گندم شروع به تنوع بخشیدن به سایر اشکال کشاورزی کرده اند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از کشاورزان گندم شروع به متنوع کردن انواع دیگر کشاورزی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Manufacturers have been encouraged to diversify.
[ترجمه گوگل]تولیدکنندگان تشویق شده اند که تنوع ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]تولید کنندگان تشویق شده اند که تنوع ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We need to diversify the economy.
[ترجمه گوگل]ما باید اقتصاد را متنوع کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید اقتصاد را متنوع کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A factory must try to diversify for further development.
[ترجمه فاطمه] یک کارخانه برای توسعه بیشتر می بایستی محصولات متنوعی معرفی کند
|
[ترجمه گوگل]یک کارخانه باید برای توسعه بیشتر تلاش کند تنوع ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]یک کارخانه باید برای توسعه بیشتر تلاش کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The choice facing the company is simple: diversify or go bankrupt.
[ترجمه گوگل]انتخاب پیش روی شرکت ساده است: تنوع بخشیدن یا ورشکستگی
[ترجمه ترگمان]انتخاب با شرکت ساده است: متنوع کردن و یا ورشکستگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. His company was not afraid to diversify.
[ترجمه گوگل]شرکت او از ایجاد تنوع هراسی نداشت
[ترجمه ترگمان]شرکت او از کار کردن ابایی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I have two barns I am planning to diversify into horse/pony accommodation.
[ترجمه گوگل]من دو انبار دارم که قصد دارم آنها را به اقامتگاه اسب/ اسب و اسب تغییر دهم
[ترجمه ترگمان]من دو انبار دارم که در حال برنامه ریزی برای تنوع بخشیدن به اقامت اسب و اسب چه هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In turn the later reptiles could diversify on land when they could lay eggs away from a watery environment.
[ترجمه گوگل]به نوبه خود، خزندگان بعدی زمانی که می توانستند دور از یک محیط آبی تخم بگذارند، می توانند در خشکی تنوع پیدا کنند
[ترجمه ترگمان]خزندگان بعدی، زمانی که می توانستند تخم را از یک محیط آبکی بیرون بکشند، می توانند در زمین متنوع باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He said the company will continue to diversify by adding a greater selection of computers.
[ترجمه گوگل]او گفت که این شرکت با افزودن مجموعه‌ای از رایانه‌ها به تنوع خود ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]او گفت که این شرکت به تنوع بخشیدن به تنوع با اضافه کردن تعداد بیشتری از کامپیوترها ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. But why diversify further into greetings cards, calendars, diaries or posters?
[ترجمه گوگل]اما چرا تنوع بیشتری به کارت های تبریک، تقویم، خاطرات روزانه یا پوستر داشته باشید؟
[ترجمه ترگمان]اما چرا تنوع بیشتر در کارت های تبریک، تقویم، دفتر خاطرات یا پوستر وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Mr Reuter wants to diversify from Daimler's main business of building luxury cars and lorries.
[ترجمه گوگل]آقای رویتر می‌خواهد از تجارت اصلی دایملر در ساخت خودروهای لوکس و کامیون‌ها متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]آقای رویتر می خواهد از کسب وکار اصلی Daimler برای ساخت خودروهای لوکس و کامیون ها تنوع پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متنوع کردن (فعل)
manifold, variegate, diversify

گوناگون ساختن (فعل)
diversify

انگلیسی به انگلیسی

• make different, variegate; manufacture or sell a variety of products; invest one's assets in various securities (economics)
when an organization diversifies, it increases the variety of the things that it makes or does.

پیشنهاد کاربران

diversify ( v ) ( daɪvərsəfaɪ ) =to develop a wider range of products in order to be more successful, e. g. Farmers are being encouraged to diversify into new crops. diversification ( n )
diversify
دگرگون شدن
At the same time, many manufacturing industries have diversified to provide the equipment in the war against crime.
در عین حال، بسیاری از صنایع تولیدی برای تهیه تجهیزات جنگ علیه جرم و جنایت دگرگون شده اند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : diversify
اسم ( noun ) : diversity / diversification
صفت ( adjective ) : diverse / diversified
قید ( adverb ) : diversely
یک فعل ترکیبی هستش که چند معنی همزمان رو در خودش داره. که عموما به تجارت یک کسب و کار، شرکت و حتی کشور مربوط میشه.
به معنی:زیاد کردن تنوع محصولات و خدمات یک کشور، شرکت یا کارخانه و حتی یک فرد هستش.
...
[مشاهده متن کامل]

the laywer ought to diversify his legal services such as property law, criminal law, international law so on.
اون وکیل باید به خدمات حقوقیش تنوع ببخشه مثل حقوق مالکیت، حقوق جزا و . . .
the company needs to diversify products, for its a seseanal business.
اون کارخونه نیاز داره که تنوع محصولاتش رو زیاد کنه چون کسب و کارش فصلی است.

دگرانیدن
تفنن. [ ت َ ف َن ْ ن ُ ] ( ع مص ) نوع نوع شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) . گونه گونه شدن. ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) . تنوع فنون چیزی. ( از اقرب الموارد ) .
[قدیمی] کاری یا هنری را به طرزهای گوناگون انجام دادن
امری را بطرق مختلف انجام دادن
1. If you diversify into activity where you have no competitive advantage you are just tilting at windmills.
اگر فعالیت خود را گسترش دهید در جایی که هیچ مزیت رقابتی ندارید ، فقط با دشمن فرضی باید بجنگید.
...
[مشاهده متن کامل]

2. They will be forced to tie up, find new fishing grounds or diversify into prawn fishing.
آنها مجبور به ریسمان کشی ، پیدا کردن زمینه های جدید ماهیگیری و یا تنوع بخشیدن در ماهیگیری میگو می شوند.
3. The implementation of wind farms can create new skilled jobs, as well as helping to diversify economies in rural areas.
اجرای مزارع نصب نیروگاه های بادی می تواند مشاغل ماهر جدید ایجاد کند و همچنین به متنوع سازی اقتصادی در مناطق روستایی کمک کند.
4. The time has come to encourage our farmers to diversify into areas such as horticulture, floriculture and oilseeds.
زمان آن فرا رسیده است که کشاورزان مان را تشویق کنیم تا در مناطقی مانند باغبانی ، گل کاری و دانه های روغنی تنوع بخشی ایجاد کنند.
5. Seeking to diversify transit routes for its cargo shipments, Iran has an interest in Georgia's transit capacity and considers the country to be a viable alternative route for shipping freight to Europe.
ایران به دنبال ایجاد تنوع در مسیرهای حمل و نقل برای محموله های حمل و نقل خود ، به ظرفیت حمل و نقل گرجستان علاقه مند است و این کشور را یک مسیر جایگزین مناسب برای حمل بار به اروپا می داند.
Diversify= بسط دادن یا گشترش دادن ( در زمینه ایجاد اشتغال یا کار آفرینی ) ، تنوع بخشیدن، متنوع سازی، تنوع بخشی
معانی دیگر>>>>گوناگون ساختن، جورواجور کردن، چند گونه کردن

در مدیریت: متنوع سازی
۱ - تنوع بخشیدن به، تنوع دادن به، متنوع کردن
۲ - ( در بازرگانی ) : بسط یافتن، گسترش پیدا کردن

بپرس