divergent

/daɪˈvɜːrdʒənt//daɪˈvɜːdʒənt/

معنی: مختلف، واگرا، متباعد، انشعاب پذیر
معانی دیگر: جداشونده، انشعابی، انشعابگر (در مقابل: convergent)، دگرسان، دگرگون، متفاوت، ناهمگون، ناجور، (موجب پراکنش نور) واگرا، (به ویژه ریاضی) متباعد، متباین، ناهمگن

جمله های نمونه

1. divergent lines
خطوط واگرا

2. divergent sequence
دنباله ی متباعد

3. a divergent lens
عدسی واگرا

4. the divergent evolution of two species
فرگشت (تکامل تدریجی) دو گونه (نوع)

5. we must reconcile these divergent viewpoints
باید این دیدگاه های ناهمگون را با هم آشتی بدهیم.

6. They hold widely divergent opinions on controversial issues like abortion.
[ترجمه گوگل]آنها نظرات بسیار متفاوتی در مورد موضوعات بحث برانگیز مانند سقط جنین دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها عقاید متفاوتی درباره مسایل بحث برانگیز سقط جنین دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The potential for divergent interpretations of visible metaphors, requiring relatively little resolving effort, is fairly minimal.
[ترجمه گوگل]پتانسیل برای تفسیرهای متفاوت از استعاره های قابل مشاهده، که به تلاش نسبتا کمی برای حل نیاز دارد، نسبتاً حداقل است
[ترجمه ترگمان]پتانسیل تفسیرهای مختلف از استعاره های بصری، که مستلزم تلاش نسبتا کمی است، نسبتا کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But Rhee, self-righteous and unaccommodating of divergent viewpoints, had the biggest ego of them all.
[ترجمه گوگل]اما ری که از دیدگاه‌های متفاوت خود راضی بود و با دیدگاه‌های متفاوت سازگار نبود، بزرگ‌ترین نفس را در میان همه آنها داشت
[ترجمه ترگمان]اما ری که خود - و unaccommodating نقطه نظرات واگرا بود، بزرگ ترین شخصیت آن ها را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Reduced to the bare essentials, the divergent internal performance patterns looked like the figure on page 26
[ترجمه گوگل]الگوهای عملکرد داخلی متفاوت که به موارد ضروری تقلیل یافته اند، مانند شکل صفحه 26 به نظر می رسند
[ترجمه ترگمان]الگوهای عملکرد داخلی واگرا به همان شکل در صفحه ۲۶ به نظر می رسیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Papinian's divergent decision seems to rest on more implacable opposition to infringing freedom of testation.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد تصمیم متفاوت پاپینیان بر مخالفت سرسختانه تر با نقض آزادی وصیت استوار است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که تصمیم واگرا s به مخالفت more با آزادی of ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any tail string which uses the divergent node number is also removed for the same reason.
[ترجمه گوگل]هر رشته دنباله ای که از شماره گره واگرا استفاده می کند نیز به همین دلیل حذف می شود
[ترجمه ترگمان]هر رشته دنباله که از تعداد گره divergent استفاده می کند نیز به همان دلیل حذف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An extensive area grew up in which widely divergent dialects were spoken.
[ترجمه گوگل]منطقه وسیعی رشد کرد که در آن گویش‌های بسیار متفاوتی صحبت می‌شد
[ترجمه ترگمان]منطقه وسیعی گسترش یافت که در آن گویش های کاملا متفاوتی سخن گفته می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The divergent junction is characterized by earthquake activity and volcanism.
[ترجمه گوگل]محل اتصال واگرا با فعالیت زلزله و آتشفشان مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]نقطه اتصال واگرا با فعالیت زمین لرزه و volcanism مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The divergent views simply reflected their different interests.
[ترجمه شان] دید گاه های گوناگون ( متفاوت ) به راحتی، به انعکاس منافع خود می پرداختند.
|
[ترجمه گوگل]دیدگاه های متفاوت صرفاً منعکس کننده علایق متفاوت آنها بود
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های واگرا به سادگی علایق گوناگون خود را منعکس می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. These divergent internal growth mechanisms will be reinforced by the nature of the interaction between the regions.
[ترجمه گوگل]این مکانیسم‌های رشد داخلی متفاوت با ماهیت تعامل بین مناطق تقویت می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این مکانیسم های رشد درونی به واسطه ماهیت تعامل بین مناطق تقویت خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. These divergent courses of development embodied different conceptions of politics and of political institutions.
[ترجمه گوگل]این دوره های متفاوت توسعه، مفاهیم متفاوتی از سیاست و نهادهای سیاسی را در بر می گیرد
[ترجمه ترگمان]این دوره های گوناگون توسعه، مفاهیم متفاوتی از سیاست و نهاده ای سیاسی را در بر می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مختلف (صفت)
different, variant, dissimilar, disparate, several, various, diverse, divergent, multifarious

واگرا (صفت)
divergent

متباعد (صفت)
divergent

انشعاب پذیر (صفت)
divergent

تخصصی

[ریاضیات] واگرا
[آمار] واگرا

انگلیسی به انگلیسی

• branching off from a common point, going off in different directions from a center
things that are divergent are very different, or opposing, in attitudes or characteristics.

پیشنهاد کاربران

divergent - convergent
Refers to a situation where two or more things or ideas move or develop in separate directions. It implies a split or deviation from a common path or belief.
موقعیتی که در آن دو یا چند چیز یا ایده در جهت های جداگانه حرکت می کنند یا توسعه می یابند.
...
[مشاهده متن کامل]

دلالت بر انشعاب یا انحراف از یک مسیر یا اعتقاد مشترک دارد.
ناهمسو، متنافر
مثال؛
Their opinions on the matter were divergent, leading to a heated debate.
In a discussion about literature, one might say, “The book and the movie adaptation took divergent paths, resulting in different endings. ”
A person analyzing a political party might comment, “The party is experiencing divergent ideologies among its members. ”

1 - متفاوت 2 - واگرا
سنّت شکن
از فعل diverge میاد که تعریف و مثال هاش اینا هستن:
verb
[no obj] formal
1 : to split and move out in different directions from a single point
A prism causes rays of light to diverge.
“Two roads diverged in a yellow wood…” — Robert Frost, “The Road Not Taken” ( 1916 )
...
[مشاهده متن کامل]

— opposite converge
2 : to be or become different
They were close friends in college, but after graduation, their lives diverged.
When it comes to politics, their opinions/views diverge. [=they have different opinions/views]
◀️ We had widely divergent views on how things should be

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : diverge
اسم ( noun ) : divergence
صفت ( adjective ) : divergent
قید ( adverb ) : _
واگرا، ناهمسو، متنافر، متباعد، متباین
مغایر
Divergent thinking
تفکر واگرا
متفاوت

ناهمتا، متمایز ( فیلمش هم قشنگ بود : )
متفاوت از بقیه
مثال:
a divergent approach - - - - - > یک رویکرد متفاوت
a divergent attitude - - - - - > یک نگرش متفاوت
ویا divergent interests/opinions/views
واگرا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس