divergence

/daɪˈvɜːrdʒəns//daɪˈvɜːdʒəns/

معنی: انشعاب، تباین، واگرایی
معانی دیگر: دورگشت، جدایی، انحراف، کژروی، کج راهی، اختلاف عقیده، دگراندیشی، عدم توافق، دوگانگی، ناجوری (divergency هم می نویسند)، دگرسانی، دگرگونی، تفاوت (تدریجی)

جمله های نمونه

1. divergence from scientific norms
انحراف از معیارهای علمی

2. a growing divergence of interests between the two countries
اختلاف رو به تزاید منافع آن دو کشور

3. an angle is formed by the divergence of two straight lines
در اثر واگرایی دو خط مستقیم زاویه تشکیل می شود.

4. There'sa substantial divergence of opinion within the party.
[ترجمه گوگل]اختلاف نظرهای اساسی در داخل حزب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در این مهمانی نظر substantial در میان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Recently published figures show a divergence from previous trends.
[ترجمه گوگل]ارقام منتشر شده اخیر نشان دهنده واگرایی با روندهای قبلی است
[ترجمه ترگمان]ارقامی که به تازگی منتشر شده اند، واگرایی از رونده ای قبلی را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The divergence between the incomes of the rich and the poor countries seems to be increasing.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که تفاوت بین درآمد کشورهای غنی و فقیر در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که واگرایی بین درآمد کشورهای فقیر و فقیر در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This divergence tells us nothing about racial differences.
[ترجمه گوگل]این واگرایی چیزی در مورد تفاوت های نژادی به ما نمی گوید
[ترجمه ترگمان]این واگرایی هیچ چیز در مورد تفاوت های نژادی به ما نمی گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The final divergence between score and quarto proves to be more imaginary than real.
[ترجمه گوگل]واگرایی نهایی بین امتیاز و کوارتو بیشتر تخیلی است تا واقعی
[ترجمه ترگمان]اختلاف نهایی بین امتیاز و quarto ثابت می کند که واقعی تر از واقعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This model would obviously allow for contradiction and divergence but would be one of mobile equilibrium with positive indications.
[ترجمه گوگل]این مدل بدیهی است که تناقض و واگرایی را امکان پذیر می کند، اما یکی از تعادل های متحرک با نشانه های مثبت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]این مدل مشخصا اجازه تقابل و واگرایی را می دهد اما یکی از تعادل همراه با نشانه های مثبت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Despite their racial and religious divergence, he and Omar worked closely together running the caravan.
[ترجمه گوگل]با وجود اختلافات نژادی و مذهبی، او و عمر از نزدیک با هم کاروان را اداره می کردند
[ترجمه ترگمان]با وجود واگرایی نژادی و مذهبی آن ها، او و عمر با هم کاری یکدیگر کاروان را اداره می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Indeed it is its very innateness, given sufficient divergence between different languages, that make such counterexamples seem possible.
[ترجمه گوگل]در واقع، با توجه به واگرایی کافی بین زبان‌های مختلف، همین ذاتی بودن آن است که چنین مثال‌هایی را ممکن می‌سازد
[ترجمه ترگمان]در واقع، با توجه به واگرایی کافی بین زبان های مختلف، به نظر می رسد که چنین counterexamples ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Can anyone explain the divergence of theory and advice?
[ترجمه گوگل]آیا کسی می تواند تفاوت نظریه و توصیه را توضیح دهد؟
[ترجمه ترگمان]آیا کسی می تواند واگرایی نظریه و پند را توضیح دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. a divergence of opinion.
[ترجمه گوگل]اختلاف نظر
[ترجمه ترگمان]a of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The convention in the divergence theorem is that we orient the surface with a normal vector pointing always outwards.
[ترجمه گوگل]قرارداد در قضیه واگرایی این است که سطح را با یک بردار معمولی که همیشه به سمت بیرون اشاره می کند، جهت می دهیم
[ترجمه ترگمان]در قضیه دیورژانس، این است که ما سطح را با یک بردار معمولی که همیشه به سمت بیرون اشاره می کند، جهت می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انشعاب (اسم)
branch, tributary, offshoot, split, divergence, ramification, shoot, embranchment

تباین (اسم)
contrast, inconsistency, inconsistence, incommensurability, divergence, heterogeny

واگرایی (اسم)
divergence

تخصصی

[شیمی] واگرایی، دورگشت، جدایی، انشعاب
[عمران و معماری] واگرایی - از هم باز شدن
[کامپیوتر] واگرایی ؛ انحراف
[برق و الکترونیک] واگرایی بازشدن جریان پرتو - کاتدی در اثر نیروی دافعه بازهای همنام ( الکترونها ) . - واگرایی
[زمین شناسی] واگرایی ( زمین شناسی یخچال ها ) : انقطاع یا گسیختگی الگوی زهکشی بوسیله پیش روی یک یخچال یا ورقه یخی . ( هواشناسی ): گسترده شدن هوا از یک منطقه مرکزی را گویند . هوایی که به طور عمودی حرکت می کند جانشین هوایی می شود که به سمت خارج و به طور افقی حرکت می کند . متضاد : هم گرایی ( هواشناسی ) . ( لرزه شناسی ): کاهش دامنه یک جبهه موج به خاطر گسترش هندسی. نیز ببینید : واگرایی کروی – واگرایی استوانه ای . ( جریان ها ) : جدایش جریان های اقیانوسی بوسیله جریان افقی آب در جهات مختلف، از یک منبع مشترک، که معمولاً فراز جوشی است . همچنین، ناحیه ای که در آن این واگرایی رخ می دهد – مقایسه شود با : همگرایی ( جریان ها ) . ( تکامل ) : یک گرایش تکاملی که در آن یک دودمان به دو دودمان تکامل می یابد که از نظر ریخت شناسی از هم مجزا هستند – یا دو دودمان در طی زمان شباهت ریخت شناسی خود را از دست می دهند – مقایسه شود با : انتشار انتخابی .
[ریاضیات] واگرایی
[آمار] واگرایی
[آب و خاک] انشعاب، واگرائی

انگلیسی به انگلیسی

• branching off, deviation; monitor problem in which the primary colors spread around each pixel (computers); condition in which the eyes are pointed outward (ophthalmology)
divergence is a difference between two or more things, attitudes or opinions that are usually expected to be similar to each other; a formal word.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Anomaly
🔘 Deviation
🔘 Divergence
🔘 Irregularity
🔘 Oddity
🔘 Abnormality
🔘 Aberration
✅ Definition:
👉 Something that is different from what is normal or expected.
✍ توضیح: The act of moving apart or becoming different from a common point ↗️ ↖️
🔍 مترادف: Separation
✅ مثال: The divergence of opinions between the two leaders caused tension in the negotiations.
Divergence generally means two things are moving apart while convergence implies that two forces are moving together.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : diverge
اسم ( noun ) : divergence
صفت ( adjective ) : divergent
قید ( adverb ) : _
مخالفان در عقیده
divergence ( علوم گیاهی )
واژه مصوب: واگرایی
تعریف: تشکیل دو یا چند دودمان مجزا از یک نیای مشترک
واگرایی ، دگرگونی، انحراف
Recently published figures show a divergence from previous trends
تفاوت ، تمایز ( اسم هست این کلمه دوستان نه صفت ، متفاوت میشه صفت )
متفاوت
انشقاق و اختلاف ( در آراء و نظرات ، درامد. . . )
The divergence between the incomes of the rich and the poor countries seems to be increasing.
اختلاف درامد ًکشورهای ثروتمند و فقیر به نظر در حال افزایش است
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس