diverge

/dɪˈvɜːrdʒ//daɪˈvɜːdʒ/

معنی: ازهم دور شدن، اختلاف پیدا کردن، انشعاب یافتن، واگراییدن
معانی دیگر: (از هم) جدا شدن، (از یک نقطه در جهت های مختلف) پخش شدن، واگراییدن (در مقابل هم گراییدن: converge)، منشعب شدن، (به تدریج) متفاوت شدن، (از نظر نوع یا شکل به تدریج) دگرگون شدن، دگرسان شدن، گوناگون شدن، مختلف شدن، واگرا کردن یا شدن، منحرف کردن

جمله های نمونه

1. to diverge a compass needle
سوزن قطب نما را واگرا کردن (منحرف کردن)

2. these lines run parallel and then suddenly diverge sharply
این خطوط موازی پیش می روند ولی ناگهان منشعب می شوند.

3. This is where our opinions diverge from each other.
[ترجمه گوگل]اینجاست که نظرات ما با هم متفاوت است
[ترجمه ترگمان]این همان جایی است که عقاید ما از هم دور می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The parallel lines appear to diverge.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد خطوط موازی از هم جدا می شوند
[ترجمه ترگمان]خطوط موازی واگرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I'm afraid our opinions diverge from each other.
[ترجمه گوگل]من می ترسم نظرات ما با یکدیگر متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه عقاید ما از هم diverge
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Opinions diverge greatly on this issue.
[ترجمه گوگل]نظرات در مورد این موضوع بسیار متفاوت است
[ترجمه ترگمان]نظرات درباره این مساله تا حد زیادی اختلاف نظر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Two paths diverge at the fork in the road.
[ترجمه گوگل]دو مسیر در دوشاخه جاده از هم جدا می شوند
[ترجمه ترگمان]دو کوره راه برای diverge در جاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This country's interests diverge considerably from those of other European countries.
[ترجمه گوگل]منافع این کشور به طور قابل توجهی با سایر کشورهای اروپایی متفاوت است
[ترجمه ترگمان]منافع این کشور به طور قابل توجهی از دیگر کشورهای اروپایی متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The view of the Estonian government does not diverge that far from Lipmaa's thinking.
[ترجمه گوگل]دیدگاه دولت استونی چندان با تفکر لیپما فاصله ندارد
[ترجمه ترگمان]دیدگاه دولت استونی از تفکر Lipmaa دور نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm afraid our opinions diverge from each other on the direction of investment.
[ترجمه گوگل]من می ترسم نظرات ما در جهت سرمایه گذاری با یکدیگر متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]من می ترسم که عقاید ما در مسیر سرمایه گذاری از هم دور شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Where three roads diverge take the middle branch.
[ترجمه گوگل]جایی که سه راه از هم جدا می شوند، شاخه وسط را می گیرند
[ترجمه ترگمان]جایی که سه جاده برای take شاخه میانی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Individuals within each may well diverge from the norm.
[ترجمه گوگل]افراد درون هر یک ممکن است به خوبی از هنجار فاصله بگیرند
[ترجمه ترگمان]افراد درون هر یک ممکن است به خوبی از هنجار واگرایی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They diverge in their justifications for the subjection of individuals to the exercise of state power during the enforcement of contractual obligations.
[ترجمه گوگل]آنها در توجیهات خود برای انقیاد افراد به اعمال قدرت دولتی در طول اجرای تعهدات قراردادی اختلاف نظر دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در توجیه خود برای تبعیت از افراد در اعمال قدرت دولت در طی اجرای تعهدات قراردادی از هم اختلاف دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Here they would diverge on to reconditioned dockside trackage to cross the city to the freight terminal at Catalinas Sur.
[ترجمه گوگل]در اینجا آن‌ها به مسیر اسکله بازسازی‌شده منحرف می‌شوند تا از شهر به پایانه بار در Catalinas Sur عبور کنند
[ترجمه ترگمان]در اینجا آن ها برای عبور از شهر به ترمینال باربری در Catalinas سور از هم اختلاف خواهند داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از هم دور شدن (فعل)
diverge

اختلاف پیدا کردن (فعل)
diverge

انشعاب یافتن (فعل)
diverge

واگراییدن (فعل)
diverge

انگلیسی به انگلیسی

• branch off from a common point, go off in different directions from a center
when things diverge, they are different, or they become different.
when roads or paths diverge, they begin leading in different directions.

پیشنهاد کاربران

معطوف شدن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : diverge
اسم ( noun ) : divergence
صفت ( adjective ) : divergent
قید ( adverb ) : _
معنی درست تر نداریم اصن!
معنی رو باید با توجه به بافت متنی تشخیص داد.
تو یه context این کلمه به معنی �اختلاف نظر داشتن� هست، تو context دیگه ای معنی �دگرگون شدن� داره. یجا دیگه � انشعاب پیدا کردن� هست.
واگرا شدن، جدا شدن، متفاوت شدن
معنی اصلی= مخالفت کردن
دوستان لطفاً معنی درست تر رو بگن ، این کلمه توی کنکور ۱۴۰۰ به معانی پیشنهادی شما نیومد و باعث گمراهی دوستان کنکوری شد
منشعب شدن، دوراهی شدن
[ریاضیات] واگرا ( متضاد واژه converge به معنی همگرا )
فاصله گرفتن، فاصله داشتن

بپرس