dive

/ˈdaɪv//daɪv/

معنی: غور، شیرجه، غوطه، شیرجه رفتن، فرو رفتن، غواصی کردن، تفحص کردن، غوطه زدن، غوطهور شدن
معانی دیگر: (در آب) شیرجه رفتن، با سر پریدن، (زیردریایی و غواص) سرازیر شدن (درآب)، فرو شدن، زیر آب رفتن، (ناگهان با سر وارد چیزی شدن) پریدن توی، (با اشتیاق و رغبت) به کاری پرداختن، غرق در کاری شدن، (هواپیما و پرنده و جاده و غیره) ناگهان سرازیر شدن، (هواپیما را) سرازیر کردن، سرازیر شدگی، فروشدگی، فرود ناگهانی، پرش به زیر (با سر)، شیرچه، دایو، پریدن با سر، (حرکات اکروباتیک) کله معلق، (میخانه یا قمارخانه) بدنام، مج غور

جمله های نمونه

1. to dive into a foxhole
به داخل جان پناه پریدن

2. to dive into one's work
غرق در کار خود شدن

3. a high dive
شیرجه از ارتفاع زیاد

4. take a dive
(امریکا - خودمانی - مسابقه ی مشت زنی) عمدا باختن

5. he made a dive for the ditch
پرید توی گودال.

6. now i am going to dive too, here goes!
حالا منهم شیرجه می روم - هرچه بادا باد!

7. the perfect execution of a dive
اجرای بی نقص یک شیرجه (در آب)

8. he felt a sudden impulse to dive in the water
او ناگهان احساس کرد که می خواهد توی آب شیرجه برود.

9. stock prices have taken a nose dive
بهای سهام افت زیادی کرده است.

10. the plane yawed and made a dive toward the target
هواپیما کج شد و به سوی هدف شیرجه رفت.

11. these birds are notorious for their ability to dive into water
قدرت این پرندگان در شیرجه رفتن در آب معروف است.

12. as the enemy boat approached, the submarine began to dive
با نزدیک شدن کشتی دشمن،زیردریایی شروع به زیر آب رفتن کرد.

13. You dive in first and test the temperature of the water.
[ترجمه ب گنج جو] با اولین شیرجه ای که داخل آب می زنید ، دمای آب دستتون میاد.
|
[ترجمه گوگل]ابتدا شیرجه بزنید و دمای آب را تست کنید
[ترجمه ترگمان]شما در ابتدا در آب شیرجه می زنید و درجه حرارت آب را تست می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The plane went into a steep dive.
[ترجمه گوگل]هواپیما وارد یک شیرجه شیب دار شد
[ترجمه ترگمان]هواپیما به یک شیرجه تند رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The port had been attacked by German dive bombers for the past five days.
[ترجمه گوگل]این بندر در پنج روز گذشته مورد حمله بمب افکن های غواصی آلمانی قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]این بندر در طی پنج روز گذشته توسط بمب افکن های dive آلمانی مورد حمله قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There would be a dive for the bar as soon as the show finished.
[ترجمه گوگل]به محض پایان نمایش، یک شیرجه برای بار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه نمایش تموم شد، یه شیرجه برای بار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He made a sudden dive for Uncle Jim's legs to try to trip him up.
[ترجمه ...] ناگهان به سوی عمو جیم رفت تا اورا بیدار کند
|
[ترجمه گوگل]او یک شیرجه ناگهانی برای پاهای عمو جیم انجام داد تا سعی کند او را زمین بزند
[ترجمه ترگمان]ناگهان به سوی پاهای عمو جیم رفت تا او را از خواب بیدار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The news put shares in a dive .
[ترجمه گوگل]این اخبار سهام را در یک فرو رفتن قرار داد
[ترجمه ترگمان]این خبر سهام را در یک شیرجه به اشتراک گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The aircraft appeared to dive vertically towards the crowd.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید هواپیما به صورت عمودی به سمت جمعیت شیرجه می زد
[ترجمه ترگمان]هواپیما به صورت عمودی به سمت جمعیت شیرجه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Profits really took a dive last year.
[ترجمه گوگل]سود سال گذشته واقعاً کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]سود واقعا در سال گذشته اوج گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. She made a running dive to get across the crevasse.
[ترجمه گوگل]او برای عبور از شکاف شیرجه زد
[ترجمه ترگمان]او برای عبور از شکاف در حال دویدن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. She was standing by a pool, about to dive in.
[ترجمه گوگل]او کنار استخر ایستاده بود و می خواست در آن شیرجه بزند
[ترجمه ترگمان]او کنار استخر ایستاده بود و می خواست به داخل شیرجه بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غور (اسم)
bottom, deliberation, contemplation, depth, diving, deep thinking, dive

شیرجه (اسم)
plunge, dive, somersault, somerset

غوطه (اسم)
plunge, duck, dive

شیرجه رفتن (فعل)
plunge, dive, jackknife

فرو رفتن (فعل)
founder, merge, sink, dive, immerge

غواصی کردن (فعل)
dive

تفحص کردن (فعل)
probe, hunt, dive

غوطه زدن (فعل)
plunge, duck, dive

غوطه ور شدن (فعل)
plunge, duck, dive

انگلیسی به انگلیسی

• plunge, submersion; dubious nightclub, sleazy nightclub
jump into water (especially headfirst); go underwater, submerge; descend rapidly to earth; enter into quickly, plunge
if you dive, you jump head-first into water with your arms straight above your head.
to dive also means to go under the surface of the sea or a lake, either using special breathing equipment or in a specially designed vessel.
when birds and animals dive, they go quickly downwards, head-first, through the air or water.
if you dive in a particular direction, you jump or rush in that direction.
if you dive into a bag or cupboard, you put your hands into it quickly in order to get something out; an informal use.
see also diving, dove.

پیشنهاد کاربران

ریزش
a restaurant, hotel, bar, or place for entertainment or social activities that is unpleasant because of the condition of the building or the type of people that go there:
The place is a real dive, but the drinks are cheap and the food's great.
...
[مشاهده متن کامل]

https://dictionary. cambridge. org/dictionary/english/dive
رستوران یا میکده بدنام

Dive in troubles.
مشکل زا
دعوائی
سردرد کن
پر از مشکلها
. . .
He had to dumpster dive
او مجبور بود با سر در زباله دان فرو برود
( فوتبال ) تمارض کردن
with enthusiasm and desire to do something
با اشتیاق و رغبت به کاری پرداختن
I want to dive into a topic that we all exprience at some points
to go down very quickly
اقای حسام مهدوی درسته در فوتبال معنی "تمارض میده" ولی توی فوتبال یه جا دیگه هم به علاوه ی این استفاده میشه* وقتی دروازبان با شیرجه توپ رو میگیره*
گزارشگر ها احتمالا شنیدین
What a dive
چه شیرجه ای
dive ( ورزش )
واژه مصوب: شیرجه 1
تعریف: 1. پرش شناگر به داخل آب، معمولاً با سر 2. جهش بلند به طرفین و فرود درازکش دروازه بان به منظور تصاحب یا مهار توپ
غوطهیدن/غوطِستَن.
قواصیدن.
شیرجِهیدن/شیرجِستن.
مخالف جای شیک رو میگن.
مثل رستوران زشت، رستوران بیریخت، میخانه بی کلاس، میخانه بی کیفیت، هتل بدقیافه. . .
غواصی با لوله
( در والیبال ) شیرجه ، یک تکنیک که در دفاع داخل میدان استفاده می شود . بازیکن با کشیدن بدن خود در حالت دراز کش روی زمین ، با یک یا دودست و یا با مشت از تماس توپ با زمین جلوگیری کرده و آن را باز می یابد.
در اصطلاح رستورانی که خیلی ظاهر شیکی نداره و غذایی خیلی معمولی
رستوران بی کیفیت
فرود
شیرجه. شیرجه زدن. غور. غورطه . شیرجه رفتن. فرو رفتن. غواصی کردن. تفحص کردن. زیر آب رفتن 🏊
به درک عمیق رسیدن
توضیح یا اشاره به موضوعی
شیرجه
( درفوتبال ) به قصد فریب داور خود را به زمین انداختن، اصطلاحا تمارض کردن میگویند.
شیرجه زدن
جلف
به نظر من یعنی قواصی با ماسک اکسیژن در اعماق دریا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس