ditty

/ˈdɪti//ˈdɪti/

معنی: گفته، تصنیف کوچک، سرود کوچک
معانی دیگر: (سرود کوتاه و ساده) چامه، تصنیف

جمله های نمونه

1. Anyway, in each ditty the name of the country was used to finish a rhyme.
[ترجمه گوگل]به هر حال در هر دیتی از نام کشور برای اتمام یک قافیه استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]به هر حال، در هر ditty نام این کشور شعری را به پایان می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A handy ditty when competing with other firms.
[ترجمه گوگل]یک ابزار مفید هنگام رقابت با شرکت های دیگر
[ترجمه ترگمان]زمانی که با شرکت های دیگر رقابت می کنید، مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There were two snow-white cotton ditty bags inside with their tie strings done in dainty bows.
[ترجمه گوگل]دو کیسه کثیف پنبه‌ای سفید برفی در داخل وجود داشت که رشته‌های کراوات آن‌ها در پاپیون‌های خوش‌رنگ انجام شده بود
[ترجمه ترگمان]دو کیسه پر از برف سفید بود که strings با طناب های مخصوص their بسته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. John poured the ditty water down the pipe.
[ترجمه گوگل]جان آب کثیف را در لوله ریخت
[ترجمه ترگمان]جان آب ditty را روی لوله ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Haiku a Japanese classic ditty by the 17 components of a divergence in pronunciation.
[ترجمه گوگل]هایکو یک دیتی کلاسیک ژاپنی با 17 مولفه واگرایی در تلفظ است
[ترجمه ترگمان]Haiku یک ditty کلاسیک ژاپنی با ۱۷ جز واگرایی در تلفظ را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Used to tune folk songs, ditty, singing mainly in small places.
[ترجمه گوگل]برای کوک کردن آهنگ های محلی، دیتی، آواز خواندن عمدتا در مکان های کوچک استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]برای تنظیم آهنگ های محلی، ditty، که عمدتا در مکان های کوچک آواز می خوانند، استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Chinese rice wine's brewing includes ditty fermentation and da qu fermentation.
[ترجمه گوگل]دم کردن شراب برنج چینی شامل تخمیر ditty و تخمیر da qu است
[ترجمه ترگمان]تخمیر شراب برنج چینی شامل تخمیر ditty و تخمیر qu است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sanqu earned by sweating, also ditty success.
[ترجمه گوگل]Sanqu با عرق کردن به دست آورده است، همچنین موفقیت آمیز
[ترجمه ترگمان]Sanqu که براثر عرق کردن به دست آورده بودند نیز به موفقیت دست یافتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the ditty chosen to make this momentous journey seems more than appropriate.
[ترجمه گوگل]و رنگی که برای انجام این سفر مهم انتخاب شده است بیش از حد مناسب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]و the که برای انجام این سفر مهم انتخاب شده اند، بیش از حد مناسب به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With rice as the raw material, ditty for saccharification yeast, and solid state fermentation liquid saccharification side side made in white wine.
[ترجمه گوگل]با برنج به عنوان ماده خام، کثیف برای مخمر شیرین سازی، و سمت جامد تخمیر مایع سمت شیرین ساخته شده در شراب سفید
[ترجمه ترگمان]با استفاده از برنج به عنوان ماده خام، ditty برای مخمر saccharification، و مایع تخمیر جامد مایع تخمیر (saccharification)در شراب سفید شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. We all like her ditty.
[ترجمه گوگل]همه ما شیطنت او را دوست داریم
[ترجمه ترگمان] ما همه ditty رو دوست داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Out of Rainbow's lips comes my rendition of a little amorous ditty from a shtetl on the banks of the River Vistula.
[ترجمه گوگل]از لب های رنگین کمان، اجرای من از یک دیتی عاشقانه کوچک از یک کشور در سواحل رودخانه ویستولا می آید
[ترجمه ترگمان]از روی لبه ای رنگین کمان، rendition از یک ditty کوچک عاشق پیشه از روی ساحل رودخانه ویستول بیرون می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "Feng Yu Gui Zhou"(a boat coming home in a storm) is a popular monochord ditty.
[ترجمه گوگل]«فنگ یو گوی ژو» (قایق‌هایی که در طوفان به خانه می‌آیند) یک تک آکورد محبوب است
[ترجمه ترگمان]\"فنگ یو Gui ژو\" (قایقی که در طوفان به خانه باز می گردد)یک ditty محبوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گفته (اسم)
dictum, statement, saying, sentence, parol, doctrine, ditty

تصنیف کوچک (اسم)
ditty

سرود کوچک (اسم)
ditty

انگلیسی به انگلیسی

• short song, simple tune
a ditty is a short and simple song or poem; an old-fashioned word, often used humorously.

پیشنهاد کاربران

بپرس