1. she attempted to disunite the members of the club by spreading gossip
او کوشید با پخش شایعه بین اعضای باشگاه چند دستگی ایجاد کند.
2. The issue disunited the members of the central committee.
[ترجمه گوگل]این موضوع اعضای کمیته مرکزی را متلاشی کرد
[ترجمه ترگمان]این موضوع اعضای کمیته مرکزی را محکوم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این موضوع اعضای کمیته مرکزی را محکوم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The party was deeply disunited.
[ترجمه گوگل]حزب عمیقاً از هم گسیخته بود
[ترجمه ترگمان] مهمونی خیلی disunited بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مهمونی خیلی disunited بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The party members disunited on the issue.
[ترجمه گوگل]اعضای حزب در مورد این موضوع اختلاف نظر داشتند
[ترجمه ترگمان]اعضای حزب بر این مساله پافشاری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اعضای حزب بر این مساله پافشاری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. This merger, however, had produced a disunited and unwieldy party, more comfortable in opposition than in government.
[ترجمه گوگل]با این حال، این ادغام یک حزب متفرق و بیتحرک را ایجاد کرد که در اپوزیسیون راحتتر از دولت بود
[ترجمه ترگمان]با این حال، این ادغام یک حزب disunited و unwieldy را به وجود آورده بود که در مخالفت با مخالفان نسبت به دولت احساس راحتی بیشتری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این حال، این ادغام یک حزب disunited و unwieldy را به وجود آورده بود که در مخالفت با مخالفان نسبت به دولت احساس راحتی بیشتری می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Provoking to disunite the country and undermine the state unity.
[ترجمه گوگل]تحریک برای تجزیه کشور و تضعیف وحدت دولتی
[ترجمه ترگمان]تلاش برای تفرقه در کشور و تضعیف اتحاد دولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تلاش برای تفرقه در کشور و تضعیف اتحاد دولت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. To part or divide; disunite; disconnect.
[ترجمه گوگل]تقسیم کردن یا تقسیم کردن؛ متفرق شدن قطع شدن
[ترجمه ترگمان]تقسیم یا تفرقه، تفرقه، قطع ارتباط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تقسیم یا تفرقه، تفرقه، قطع ارتباط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Sleeping late on weekends can too disunite your circadian rhythm.
[ترجمه گوگل]دیر خوابیدن در آخر هفته ها می تواند ریتم شبانه روزی شما را از هم بپاشد
[ترجمه ترگمان]خوابیدن در اواخر هفته می تواند باعث اختلال در ریتم شبانه روزی شما شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خوابیدن در اواخر هفته می تواند باعث اختلال در ریتم شبانه روزی شما شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The reason why the world lacks unity, and lies broken and in heaps, is, because man is disunited with himself. Ralph Waldo Emerson
[ترجمه گوگل]علت عدم اتحاد جهان، و دروغ شکسته و انبوه، این است که انسان با خود متلاشی شده است رالف والدو امرسون
[ترجمه ترگمان]دلیل اینکه چرا جهان فاقد اتحاد است و درهم شکسته و به صورت توده هایی انباشته شده است، به این دلیل است که بشر با خودش درگیر است رالف والدو امرسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دلیل اینکه چرا جهان فاقد اتحاد است و درهم شکسته و به صورت توده هایی انباشته شده است، به این دلیل است که بشر با خودش درگیر است رالف والدو امرسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Force of historical circumstances had dramatically reunited two friends temporarily disunited as a consequence of Cold War expediency.
[ترجمه گوگل]نیروی شرایط تاریخی به طور چشمگیری دو دوست را که به طور موقت در نتیجه مصلحت جنگ سرد از هم جدا شده بودند، دوباره متحد کرد
[ترجمه ترگمان]در نتیجه جنگ سرد، به طور چشمگیری دو نفر از دوستان به طور موقت به هم پیوستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در نتیجه جنگ سرد، به طور چشمگیری دو نفر از دوستان به طور موقت به هم پیوستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. When the contradictions such as the centripetal force of consanguinity, the disunite of the property, the scope and necessity of family were violent, the big family was threatened.
[ترجمه گوگل]وقتی تضادهایی مانند نیروی مرکزگرای خویشاوندی، گسست ملک، گستره و ضرورت خانواده به خشونت کشیده شد، خانواده بزرگ در معرض تهدید قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تناقضات چون نیروی centripetal خویشاوندی، تفرقه و منزلت ملک، گستره و ضرورت خانواده به خشونت گرایید، خانواده بزرگ تهدید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تناقضات چون نیروی centripetal خویشاوندی، تفرقه و منزلت ملک، گستره و ضرورت خانواده به خشونت گرایید، خانواده بزرگ تهدید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید