district

/ˈdɪˌstrɪkt//ˈdɪstrɪkt/

معنی: حوزه، ناحیه، بلوک، بخش، محله
معانی دیگر: برزن، منطقه، الکا

جمله های نمونه

1. district councils
شوراهای بخش

2. a school district
(امریکا) حوزه ی مدرسه

3. an electoral district
حوزه ی انتخاباتی

4. an industrial district
ناحیه ی صنعتی

5. in this district the land is quite flat
زمین در این ناحیه کاملا صاف است.

6. shah abbas went to the jewish district incoginto
شاه عباس به طور ناشناس به محله ی یهودیان رفت.

7. he will stand for election in our district
او در ناحیه ی ما نامزد انتخابات خواهد بود.

8. his wealth gives him tremendous leverage in our district
ثروتش در منطقه ی ما به او قدرت زیادی می دهد.

9. we decided to be adventurous and visit the smugglers' district on foot
تصمیم گرفتیم ماجراجویی کنیم و پیاده از محله ی قاچاقچیان دیدن کنیم.

10. Coffee is the staple of this district.
[ترجمه Ali] قهوه قسمت عمده این ناحیه است
|
[ترجمه گوگل]قهوه عنصر اصلی این منطقه است
[ترجمه ترگمان]قهوه مهم ترین بخش این منطقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The district board will vote today on whether to go ahead with the plan.
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره منطقه امروز در مورد ادامه این طرح رای خواهد داد
[ترجمه ترگمان]هیات منطقه امروز در مورد اینکه آیا باید با این برنامه پیش برود یا خیر رای خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She doesn't live in this district.
[ترجمه گوگل]او در این منطقه زندگی نمی کند
[ترجمه ترگمان]اون توی این منطقه زندگی نمی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Lake District is a very romantic area.
[ترجمه Rosifer666] منطقه دریاچه ای یک ناحیه بسیار رمانتیک است
|
[ترجمه گوگل]منطقه دریاچه یک منطقه بسیار رمانتیک است
[ترجمه ترگمان]منطقه دریاچه ای یک منطقه بسیار رمانتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. That district is fertile in wheat.
[ترجمه گوگل]آن منطقه از نظر گندم حاصلخیز است
[ترجمه ترگمان]آن ناحیه حاصلخیز و حاصلخیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. More than twenty companies in the district went bust during the last three months.
[ترجمه گوگل]بیش از بیست شرکت در این ولسوالی طی سه ماه گذشته منحل شدند
[ترجمه ترگمان]بیش از بیست شرکت در این منطقه در طول سه ماه گذشته ورشکست شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It's not quite the Lake District but the countryside's very pretty.
[ترجمه گوگل]این کاملا منطقه دریاچه نیست، اما حومه شهر بسیار زیبا است
[ترجمه ترگمان]این منطقه دریاچه دریاچه نیست، اما حومه شهر خیلی قشنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. to district the city into three election districts.
[ترجمه گوگل]شهر را به سه حوزه انتخاباتی تقسیم کند
[ترجمه ترگمان]تا شهر را به سه بخش انتخاباتی تقسیم کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حوزه (اسم)
extent, range, circle, area, ambit, sphere, domain, realm, scope, precinct, apanage, appanage, zone, district, department, compass

ناحیه (اسم)
region, area, realm, shire, zone, district, subregion, terrain, sector, demesne, output area, situs

بلوک (اسم)
canton, district, block, bloc

بخش (اسم)
section, party, region, leg, part, share, portion, sect, lot, division, fate, distribution, precinct, segment, canton, branch, member, zone, district, subregion, department, item, piece, heritage, quarter, borough, parish, sector, parcel, commune, county, riding, moiety, installment, squadron, wing of building

محله (اسم)
district, quarter, parish, sector

تخصصی

[عمران و معماری] ناحیه - بخش - حوزه - منطقه
[مهندسی گاز] بخش، ناحیه
[حقوق] ناحیه، منطقه، بخش
[معدن] بخش(معادن زیرزمینی)
[آب و خاک] ناحیه، منطقه

انگلیسی به انگلیسی

• region, area
a district is an area of a town or country.
a district is also an administrative area of a town or country.

پیشنهاد کاربران

- "District" به منطقه خاصی با ویژگی های خاص اشاره دارد.
- "Area" به طور کلی به منطقه وسیعی اشاره دارد.
- "Zone" به منطقه خاصی با ویژگی های خاص اشاره دارد، معمولا برای تفکیک مناطق مختلف به کار می رود.
...
[مشاهده متن کامل]

District:
1. The financial district of the city is bustling with activity during the day.
2. She lives in the historic district of the town, surrounded by old architecture.
3. The industrial district is located on the outskirts of the city.
Area:
1. The shopping area of the mall offers a wide variety of stores and restaurants.
2. We're planning to move to a residential area with good schools for our children.
3. The picnic area by the lake is a popular spot for families in the summer.
Zone:
1. The city has designated a specific zone for new commercial developments.
2. The green zone of the park is reserved for picnics and outdoor activities.
3. The construction zone on Main Street is causing traffic delays in the area.
منبع CHATGPT3. 5

تفاوت county و district:
A county may be further subdivided into districts,
منطقه، حومه
مثال: She works in the financial district.
او در منطقه ی مالی کار می کند.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
district: ناحیه
restrict: محدود کردن
district: ناحیه
distinct: متمایز
مکان ها :
District: منطقه
Street: خیابان
Avenue: خیابان عریض و پهن و بزرگ
Alley: کوچه
Dead End: بن بست
Sidewalk: پیاده رو
Crossroad: چهار راه
Car park ( Parking ) : پارکینگ
Boulevard: بلوار
...
[مشاهده متن کامل]

Square: میدان
Downtown: مرکز شهر
Highway: بزرگراه
Freeway: آزادراه
Beltway: جاده کمربندی
Junction: تقاطع
Bridge: پل

در مورد تقسیمات اداری و شهری، ترتیب زیر به نظر صحیح هست:
Zone = منطقه ( مناطق شهرداری )
District = ناحیه
Neighbourhood = محله
Urban limit = محدوده شهری
از area عمدتاً برای مناطق طبیعی استفاده می شود و برای مناطق شهری یا چیزی شبیه آن که توسط انسانها ساخته شده از zone و موارد دیگر استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

Part قسمت شهری
Area منطقه و محله استانی
District ناحیه کشوری
Region حوزه جغرافیایی
منطقه
منطقه ناحیه
ایستگاه
یک بخش یا ناحیه ( از یک شهر یا کشور )
Our house is in a pleasant suburban district.
حومه، محله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس