distributive

/ˌdɪˈstrɪbjuːtɪv//dɪˈstrɪbjʊtɪv/

معنی: توزیعی
معانی دیگر: (ریاضی) پخش پذیر، پخشی، توژی، پراکنشی، (دستور زبان - واژه ای که به یک به یک اعضای یک گروه اشاره می کند مانند: each یا either) واژه ی پخشی

جمله های نمونه

1. distributive justice
عدالت توزیعی

2. Reorganization is necessary on the distributive side of this industry.
[ترجمه گوگل]سازماندهی مجدد در بخش توزیعی این صنعت ضروری است
[ترجمه ترگمان]Reorganization در بخش توزیعی این صنعت ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Indubitably this vision of distributive justice satisfies the demands of liberal philosophy, because it respects both formal equality and individual autonomy.
[ترجمه گوگل]بدون شک این دیدگاه عدالت توزیعی خواسته های فلسفه لیبرال را برآورده می کند، زیرا هم به برابری رسمی و هم استقلال فردی احترام می گذارد
[ترجمه ترگمان]indubitably این دیدگاه عدالت توزیعی، مطالبات فلسفه لیبرال را برآورده می سازد، چرا که به هر دو استقلال رسمی و استقلال فردی احترام می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Distributive conflicts have to be resolved by some form of bargaining process.
[ترجمه گوگل]تضادهای توزیعی باید با نوعی فرآیند چانه زنی حل و فصل شوند
[ترجمه ترگمان]تعارض Distributive باید با نوعی از فرآیند چانه زنی حل و فصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Questions of peace and war, global distributive justice, gender and racial inequality, and environmental degradation concern us all.
[ترجمه گوگل]مسائل صلح و جنگ، عدالت توزیعی جهانی، نابرابری جنسیتی و نژادی، و تخریب محیط زیست همه ما را نگران می کند
[ترجمه ترگمان]سوالات صلح و جنگ، عدالت توزیعی جهانی، نابرابری جنسیتی و نژادی و تخریب محیط زیست همگی ما را نگران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We can compare this concept of distributive justice found in choice theories with an equivalent pattern found in interests theories.
[ترجمه گوگل]ما می‌توانیم این مفهوم عدالت توزیعی را که در نظریه‌های انتخاب یافت می‌شود با الگوی معادل موجود در نظریه‌های منافع مقایسه کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم این مفهوم عدالت توزیعی را در نظریه های انتخاب با یک الگوی معادل که در تیوری ها یافت می شود مقایسه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A novel distributive localization method using the angle of departure is proposed to reduce the cost and complexity of existing localization methods for wireless sensor networks.
[ترجمه گوگل]یک روش محلی سازی توزیعی جدید با استفاده از زاویه خروج برای کاهش هزینه و پیچیدگی روش های محلی سازی موجود برای شبکه های حسگر بی سیم پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]برای کاهش هزینه و پیچیدگی روش های موجود در شبکه های حسگر بی سیم، یک روش جدید محلی برای استفاده از زاویه انحراف ارائه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Different historical period decides distributive element is different.
[ترجمه گوگل]دوره های تاریخی مختلف تصمیم می گیرد که عنصر توزیعی متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان]دوره تاریخی مختلف مشخص می کند که عنصر توزیعی متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The variation of condition did not change the distributive range magnitude of the dispersed phase droplet.
[ترجمه گوگل]تغییر شرایط، قدر محدوده توزیعی قطره فاز پراکنده را تغییر نداد
[ترجمه ترگمان]تغییر شرایط، دامنه توزیع قطرات پاشیده شده فاز پراکنده را تغییر نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Distributive justice is based on allocation result. And procedural justice is based on determine process.
[ترجمه گوگل]عدالت توزیعی بر اساس نتیجه تخصیص است و عدالت رویه ای مبتنی بر فرآیند تعیین است
[ترجمه ترگمان]عدالت Distributive مبتنی بر نتیجه تخصیص است و عدالت رویه ای براساس فرآیند تعیین شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Distributive shock: Distributive shock results from a relative inadequacy of intravascular volume caused by arterial or venous vasodilation ; circulating blood volume is normal.
[ترجمه گوگل]شوک توزیعی: شوک توزیعی ناشی از نارسایی نسبی حجم داخل عروقی ناشی از اتساع عروق شریانی یا وریدی است حجم خون در گردش طبیعی است
[ترجمه ترگمان]شوک Distributive: شوک ناشی از نارسایی نسبی حجم intravascular ناشی از شریانی بودن یا وریدی کردن وریدی، جریان خون معمولی طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When file space greatens, new distributive space is not mixed certainly original space is successive.
[ترجمه گوگل]وقتی فضای فایل بزرگ می شود، فضای توزیعی جدید مخلوط نمی شود، مطمئناً فضای اصلی متوالی است
[ترجمه ترگمان]هنگامی که فضای فایل greatens، فضای توزیعی جدید به طور حتم ترکیب نشده باشد، فضای اولیه متوالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Distributive justice and the arrival of direct-acting antivirals: Who should be first in line?
[ترجمه گوگل]عدالت توزیعی و ورود داروهای ضد ویروسی مستقیم: چه کسی باید در صف اول باشد؟
[ترجمه ترگمان]عدالت کیفری و رسیدن antivirals فعال مستقیم: چه کسی باید ابتدا در خط باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. long-term trend is similar to distributive the U word of a mirror writing ( or parabola ).
[ترجمه گوگل]روند بلندمدت شبیه به توزیعی کلمه U یک آینه نوشتن (یا سهمی) است
[ترجمه ترگمان]این گرایش بلندمدت شبیه به واژه (یا سهمی)است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Second, the outcome of the game does not correspond to any ideal of distributive justice.
[ترجمه گوگل]دوم، نتیجه بازی با هیچ ایده آل عدالت توزیعی مطابقت ندارد
[ترجمه ترگمان]دوم، نتیجه بازی مطابق با هیچ ایده آل عدالت توزیعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توزیعی (صفت)
distributary, distributive

تخصصی

[برق و الکترونیک] توزیع پذیر
[ریاضیات] پخشپذیری

انگلیسی به انگلیسی

• word which relates to other words individually (such as "each" and "every")
serving to distribute, serving to allot; of or pertaining to distribution

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : distribute
اسم ( noun ) : distribution
صفت ( adjective ) : distributive / distributional
قید ( adverb ) : _
توزیع پذیر

بپرس