distributary

/dɪˈstrɪbjʊteriː//dɪsˈtrɪbjʊtərɪ/

معنی: پخش کننده، شعبه رود، توزیعی، انشعابی
معانی دیگر: (شاخه ای که از رودخانه جدا می شود و دوباره به آن برنمی گردد) شاخابه، پخشابه

جمله های نمونه

1. A main feeder lava tunnel often branches towards the terminus of a flow rather like the distributaries of a river delta.
[ترجمه گوگل]یک تونل گدازه تغذیه‌کننده اصلی اغلب به سمت انتهای یک جریان منشعب می‌شود و مانند توزیع‌کننده‌های دلتای رودخانه است
[ترجمه ترگمان]یک تونل اصلی گدازه اغلب به سمت پایانه یک جریان حرکت می کند، نه مثل the یک دلتای رودخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We should establish distributary detention system, separated arresting system, judicial investigation system to detention and separated system of investigation organs and detention house.
[ترجمه گوگل]ما باید سیستم بازداشت توزیعی، سیستم دستگیری مجزا، سیستم تحقیقات قضایی تا بازداشت و سیستم تفکیک ارگان های تحقیق و بازداشتگاه ایجاد کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید سیستم بازداشت distributary، سیستم دستگیر شده، سیستم تحقیقات قضایی را برای بازداشت و از بین بردن سیستم بازرسی و زندان از هم جدا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Near the distributary channel, coal layer divarication and pinch-out, with high ash content, and transition to clastic rock.
[ترجمه گوگل]در نزدیکی کانال توزیع، تغییر لایه زغال سنگ و خنثی کردن، با محتوای خاکستر بالا، و انتقال به سنگ آواری
[ترجمه ترگمان]نزدیک کانال distributary، لایه زغال سنگ divarication و pinch با مقدار خاکستر بالا و انتقال به سنگ clastic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Five sedimentary microfacies including underground river distributary, debouch bar, frontal sheet sand, sand-shale alternating layer, front fan-delta-deep water lake deposits are identified.
[ترجمه گوگل]پنج ریز رخساره رسوبی شامل توزیع رودخانه زیرزمینی، میله دبوچ، ماسه ورقه ای پیشانی، لایه متناوب ماسه-شیل، نهشته های دریاچه ای با عمق آب دلتای جلویی شناسایی شده است
[ترجمه ترگمان]پنج microfacies رسوبی از جمله رودخانه زیرزمینی distributary، نوار debouch، ماسه sheet، ماسه - shale، لایه متناوب fan - دلتای رودخانه عمیق، شناسایی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Coal measttres distribution has a complementary relationship with distributary channel.
[ترجمه گوگل]توزیع ذغال سنگ با کانال توزیع رابطه مکمل دارد
[ترجمه ترگمان]توزیع measttres دارای یک رابطه مکمل با کانال distributary است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Microfacies of the delta front include subaqueous distributary channel, channel mouth bar, distal bar, subaqueous levee, frontal sheet sand, and interdistributary bay.
[ترجمه گوگل]ریز رخساره های جبهه دلتا شامل کانال توزیعی زیر آبی، نوار دهانی کانال، نوار دیستال، لبه زیر آبی، ماسه ورقه ای فرونتال و خلیج بین توزیعی است
[ترجمه ترگمان]Microfacies از جبهه دلتا شامل کانال distributary، نوار دهانه کانال، نوار دور، دیواره ساحلی، ماسه، ماسه، و خلیج interdistributary می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Multi - set of fan - delta, distributary channel and delta - front sand bodies of Jurassic and Cretaceous are favorible reservoirs.
[ترجمه گوگل]چند مجموعه فن - دلتا، کانال توزیعی و ماسه دلتا - جلویی بدنه های ژوراسیک و کرتاسه مخازن مطلوبی هستند
[ترجمه ترگمان]- fan (Multi)، کانال distributary و bodies های شنی جلوی delta و Cretaceous مخازن favorible هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. So, the question of personal deposits distributary becomes the urgent task facing us.
[ترجمه گوگل]بنابراین، مسئله توزیع سپرده های شخصی به وظیفه فوری پیش روی ما تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مساله سپرده های شخصی به وظیفه مهمی که پیش روی ماست، تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. High sinuosity distributary sands micro-facies, whose sands body is relatively large, and the distributary channel sands body is the product of laterally aggradational deposit.
[ترجمه گوگل]ریز رخساره های ماسه های توزیعی با سینوسیته بالا که بدنه ماسه ای آنها نسبتاً بزرگ است و بدنه ماسه های کانال توزیعی محصول رسوب تجمعی جانبی است
[ترجمه ترگمان]رخساره های micro که بدنه whose نسبتا بزرگ است و بدنه sands کانال distributary محصول ذخیره aggradational جانبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The North Channel is the north distributary of the second order bifurcation and one of the Changjiang Estuary's main channels into the sea.
[ترجمه گوگل]کانال شمالی توزیع کننده شمالی انشعاب مرتبه دوم و یکی از کانال های اصلی خور چانگ جیانگ به داخل دریا است
[ترجمه ترگمان]کانال شمال the از مرتبه دوم the order و یکی از کانال های اصلی Changjiang Estuary در دریا می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Distributary plain facies sands body: . Meandering sands micro-facies, which represents large low sinuosity meandering disposition, and the channel sands is very large.
[ترجمه گوگل]رخساره های دشت پراکنده بدن ماسه ها: ریز رخساره‌های ماسه‌های پرپیچ‌وخم، که نشان‌دهنده وضعیت سینوسی کم‌پیچان بزرگ است، و ماسه‌های کانالی بسیار بزرگ هستند
[ترجمه ترگمان]تنه ساده رخساره های sands: نمودار رخساره های سنگی که نشان دهنده ارتفاع کم sinuosity می باشد و ماسه های کانال بسیار بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the distributary - mouth area progrades, these bar sands develop into the bar - finger sands.
[ترجمه گوگل]با پیشرفت ناحیه دهان - توزیع، این ماسه های نواری به ماسه های انگشتی تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]همان طور که ناحیه دهن distributary progrades، این شن های نوار به شن های نوار تیر تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The distributary deposits is the reservoir sands.
[ترجمه گوگل]نهشته های توزیع کننده ماسه های مخزنی است
[ترجمه ترگمان]ذخایر distributary، ماسه های دریاچه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Aim To analyze the interlayer of the underwater distributary channel using the well log curve.
[ترجمه گوگل]هدف تجزیه و تحلیل لایه میانی کانال توزیع زیر آب با استفاده از منحنی چاه log
[ترجمه ترگمان]هدف برای تجزیه و تحلیل بین لایه ای از کانال distributary زیر آب با استفاده از منحنی well
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پخش کننده (اسم)
spreader, distributary

شعبه رود (اسم)
firth, frith, distributary

توزیعی (صفت)
distributary, distributive

انشعابی (صفت)
distributary

تخصصی

[عمران و معماری] رودشاخه
[زمین شناسی] مجرای پخش آب، رود فرعی، شاخابه، رود شاخه - قسمتی از رود که از شاخه اصلی جدا می شود. - (رودخانه ): الف) یک رود که واگرا نسبت به رود اصلی جریان می یابد و به رود اصلی باز نمی گردد، مثلاً در یک دلتا یا بر روی یک مخروط افکنه این رود شاخه ممکن است توسط نهشته رود خانه ای که مانع کانال اصلی می شود و جلوی پیشرفت آن را میگیرد، ایجاد شود. - متضاد : شاخابه، ریزابه - ب) یکی از کانال های یک رودخانه بریده بریده، کانالی که آب یک رودشاخه جریان را حمل می کند. <br> مترادف : کانال رودشاخه . - (زمین شناسی دریایی) رود شاخه : یک کانال موقت کوچک بادبزن زیر دریایی، که معمولاً در دهانه یک دره بادبزنی مسدود قرار دارد . -
[آب و خاک] شاخه فرعی، انشعابی

انگلیسی به انگلیسی

• side stream of a river that leads water away from the main one

پیشنهاد کاربران

distributary ( زمین‏شناسی )
واژه مصوب: شاخابه
تعریف: شاخه‏ای فرعی که از رود اصلی جدا شود و به آن بازنگردد یا براثر نهشت رود و مسدود شدن آبراهۀ اولیه ایجاد شود

بپرس