distressful

/dɪˈstresfʊl//dɪˈstresfʊl/

معنی: پریشان، اندوهناک
معانی دیگر: اندوهبار، رنج آور، مرارت آور، دردآور

جمله های نمونه

1. he wanted an escape from his distressful life in that city
او می خواست از زندگی اندوهبار خود در آن شهر فرار کند.

2. Teiresias, the prophet who had brought so many distressful prophecies to the royal family, came to bring still another.
[ترجمه گوگل]تیرسیاس، پیامبری که پیشگویی های بسیار ناراحت کننده ای را برای خانواده سلطنتی آورده بود، آمد تا یکی دیگر را بیاورد
[ترجمه ترگمان]Teiresias، پیامبر که در برابر خانواده سلطنتی آن همه prophecies را آورده بود، آمد تا باز هم یکی دیگر بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No complex distressful things on your mind but only our love and care for each other.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز پیچیده ناراحت کننده ای در ذهن شما نیست، بلکه فقط عشق و علاقه ما به یکدیگر است
[ترجمه ترگمان]تنها عشق و علاقه ما نسبت به یکدیگر نیست بلکه فقط عشق و علاقه ما نسبت به یکدیگر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mongolia is also a distressful nation, full of solitude, solemn and stirring, Mongolian musical culture is like that of other countries, lighting wisdom and civilization of mankind.
[ترجمه گوگل]مغولستان نیز ملتی پریشان است، پر از تنهایی، باشکوه و تکان دهنده، فرهنگ موسیقی مغولستان مانند سایر کشورهاست که روشنگر خرد و تمدن بشریت است
[ترجمه ترگمان]مغولستان همچنین یک ملت پشتون است که پر از انزوا، با شکوه و جنب و جوش است، فرهنگ موسیقی مغولستان مانند سایر کشورها است، حکمت و تمدن بشری را روشن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their childhood lasted a hundred years and when they grew up their lives were short and distressful.
[ترجمه گوگل]دوران کودکی آنها صد سال به طول انجامید و وقتی بزرگ شدند زندگی آنها کوتاه و پر از درد و رنج بود
[ترجمه ترگمان]دوران کودکی آن ها به صد سال طول کشید و هنگامی که بزرگ شدند، زندگیشان کوتاه و محدود بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Holyrood Palace has known some distressful times after the Union of England and Scotland.
[ترجمه گوگل]کاخ هولیرود پس از اتحادیه انگلستان و اسکاتلند دوران پرخاشگری را می‌شناسد
[ترجمه ترگمان]کاخ هالیرود برخی اوقات پس از اتحاد انگلیس و اسکاتلند شناخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dyspnea is the perception of uncomfortable, distressful, or labored breathing.
[ترجمه گوگل]تنگی نفس احساس تنفس ناخوشایند، ناراحت کننده یا دشوار است
[ترجمه ترگمان]Dyspnea ادراک of، distressful، یا کشیدن نفس کشیدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I said: 'It was distressful, but it also propelled me to acquire new skills and broaden my horaizons.
[ترجمه گوگل]گفتم: "این ناراحت کننده بود، اما من را به سمت کسب مهارت های جدید و گسترش افق هایم سوق داد "
[ترجمه ترگمان]گفتم: distressful بود، اما به من کمک کرد تا مهارت های جدیدی به دست بیاورم و horaizons را وسعت دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Under these distressful circumstances it was resolved to slow down the process of reconstruction.
[ترجمه گوگل]در این شرایط ناراحت کننده تصمیم گرفته شد که روند بازسازی کند شود
[ترجمه ترگمان]تحت این شرایط distressful، تصمیم گرفته شد روند بازسازی را آهسته کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were distressful memories to her.
[ترجمه گوگل]آنها خاطرات ناراحت کننده ای برای او بودند
[ترجمه ترگمان]در همه این احوال همه برایش خاطرات غم انگیز داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The experiences both pleasant and distressful which we encounter are no more real than a dream and appear within our lives as educational devices to demonstrate the consequences of our actions.
[ترجمه گوگل]تجربه‌های خوشایند و ناراحت‌کننده‌ای که با آن‌ها مواجه می‌شویم، واقعی‌تر از یک رویا نیستند و در زندگی ما به‌عنوان ابزاری آموزشی برای نشان دادن پیامدهای اعمالمان ظاهر می‌شوند
[ترجمه ترگمان]تجربه های دلپذیر و distressful که ما با آن روبرو می شویم، واقعی تر از یک رویا نیستند و در زندگی ما به عنوان وسایل آموزشی برای نشان دادن عواقب اعمال ما ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Maternity, or additional offspring, may force upon the woman a distressful life and future. Psychological harm may be imminent.
[ترجمه گوگل]زایمان یا فرزندان اضافی ممکن است زندگی و آینده پریشان را بر زن تحمیل کند آسیب روانی ممکن است قریب الوقوع باشد
[ترجمه ترگمان]مادران، یا فرزندان بیشتر، ممکن است به زنی اجازه دهند که زندگی و آینده درخشانی داشته باشد آسیب روانی ممکن است قریب الوقوع باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. His life was full of contradictions between the great political ambitions and distressful experiences, which also influence even changed his personality.
[ترجمه گوگل]زندگی او پر از تضاد بین جاه طلبی های بزرگ سیاسی و تجربیات ناراحت کننده بود که حتی شخصیت او را نیز تغییر داد
[ترجمه ترگمان]زندگی او پر از تناقض بین جاه طلبی های سیاسی بزرگ و تجربیات distressful بود، که حتی شخصیت او را نیز تغییر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Metaphysics is the core of the traditional philosophy, but its destiny is distressful.
[ترجمه گوگل]متافیزیک هسته اصلی فلسفه سنتی است، اما سرنوشت آن غم انگیز است
[ترجمه ترگمان]متافیزیک هسته اصلی فلسفه سنتی است، اما افسانه آن distressful است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پریشان (صفت)
disturbed, faraway, disheveled, disconsolate, heartsick, distressed, deuced, distracted, distressful

اندوهناک (صفت)
sad, sorrowful, remorseful, penitent, woeful, distressful, rueful, tristful

انگلیسی به انگلیسی

• saddening, upsetting, troubling

پیشنهاد کاربران

بپرس