1. distress caused by famine
شداید ناشی از قحطی
2. a distress sale
حراج از روی ناچاری
3. a distress signal
علامت اضطرار (یا خطر)
4. please don't distress yourself!
خواهش می کنم دلواپس نشوید! (نگران نباشید!)
5. a damsel in distress
دوشیزه ی دچار فلاکت
6. . . . in (a time of) distress and desperation
. . . در پریشان حالی و درماندگی
7. his death was a great distress to his class- mates
مرگ او موجب اندوه فراوان همکلاسی های او شد.
8. some runners showed signs of distress
در برخی از دوندگان علایم خستگی دیده می شد.
9. an airplane (or ship) in distress
هواپیما (یا کشتی) دستخوش گیرودار (در معرض خطر)
10. boasting about friendship and brotherhood / amidst distraction and distress
لاف یاری و برادر خواندگی / در پریشان حالی و درماندگی
11. The mother was in great distress when her baby became ill.
[ترجمه sanaz] زمانی که نوزادش مریض شد، مادر در نگرانی بزرگی بود.|
[ترجمه گوگل]هنگامی که نوزادش بیمار شد، مادر در ناراحتی شدیدی بود[ترجمه ترگمان]مادر وقتی حالش بد شد، مادر خیلی ناراحت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She was obviously in distress after the attack.
[ترجمه گوگل]او به وضوح پس از حمله در مضیقه بود
[ترجمه ترگمان]اون مشخصا بعد از حمله عصبی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون مشخصا بعد از حمله عصبی بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The causes of social distress include inadequate housing.
[ترجمه گوگل]از علل نابسامانی اجتماعی می توان به مسکن نامناسب اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]علل پریشانی اجتماعی شامل مسکن ناکافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]علل پریشانی اجتماعی شامل مسکن ناکافی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. His face looked rigid with distress.
[ترجمه گوگل]صورتش از پریشانی سفت به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]چهره اش از ناراحتی منقبض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چهره اش از ناراحتی منقبض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The newspaper article caused the actor considerable distress.
[ترجمه گوگل]مقاله روزنامه باعث ناراحتی قابل توجه این بازیگر شد
[ترجمه ترگمان]مقاله روزنامه باعث پریشانی و پریشانی زیادی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مقاله روزنامه باعث پریشانی و پریشانی زیادی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Jealousy causes distress and painful emotions.
[ترجمه شان] حسادت سبب رنج و محنت ، و ایجاد احساسات دردناک می شود.|
[ترجمه گوگل]حسادت باعث ناراحتی و احساسات دردناک می شود[ترجمه ترگمان]حسادت باعث ناراحتی و احساسات دردناک می گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Nothing could alleviate his distress.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی توانست ناراحتی او را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست ناراحتی او را تسکین دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست ناراحتی او را تسکین دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. Mary's heart was full of distress.
[ترجمه گوگل]قلب مریم پر از پریشانی بود
[ترجمه ترگمان]قلب مری پر از اندوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قلب مری پر از اندوه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید