distinguish

/ˌdɪˈstɪŋˌɡwɪʃ//dɪˈstɪŋɡwɪʃ/

معنی: فرو نشاندن، تشخیص دادن، دیدن، مشخص کردن، تمیز دادن، وجه تمایز قائل شدن، تمبز دادن، دیفرانسیل گرفتن، مشهور کردن
معانی دیگر: فرق گذاشتن، بازشناختن، نیمادن، ویژگی (چیزی) بودن، (با هریک از حواس پنجگانه) دریافتن، پی بردن، درک کردن، جدا کردن و طبقه بندی کردن، (برجسته و مفتخر کردن) ممتاز کردن، برتر نمودن

جمله های نمونه

1. he cannot distinguish between colors
او رنگ ها را تشخیص نمی دهد.

2. he doesn't distinguish good from evil
او خوب و بد را از هم تمیز نمی دهد.

3. he could not distinguish musical notes into anything other than high or low
او نمی توانست نت های موسیقی را به چیزی جز زیر و بم طبقه بندی کند.

4. the fog made it difficult to distinguish their shapes
مه،پی بردن به شکل های آنها را مشکل می کرد.

5. I can distinguish them at a distance.
[ترجمه sadegh] \من میتوانم تشخیص بدم انهارا از فاصله ی دور
|
[ترجمه گوگل]من می توانم آنها را از راه دور تشخیص دهم
[ترجمه ترگمان]من می توانم آن ها را در فاصله دور تشخیص دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His attorney argued that Cope could not distinguish between right and wrong.
[ترجمه گوگل]وکیل او استدلال کرد که کوپ نمی تواند درست و غلط را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]وکیل مدافع او معتقد بود که کوپ نمی تواند بین درست و غلط تمایز قایل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We can distinguish between gold and silver.
[ترجمه elnaz] ما می توانیم فرق بین طلا و نقره تشخیص بدیم
|
[ترجمه گوگل]ما می توانیم طلا و نقره را تشخیص دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم بین طلا و نقره تمایز قائل شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At what age are children able to distinguish between right and wrong?
[ترجمه گوگل]کودکان در چه سنی می توانند درست و نادرست را تشخیص دهند؟
[ترجمه ترگمان]در چه سنی کودکان قادر به تمایز بین درست و غلط هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is important to distinguish between cause and effect.
[ترجمه گوگل]تشخیص علت و معلول مهم است
[ترجمه ترگمان]تمایز بین علت و معلول مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He could no longer distinguish between illusion and reality.
[ترجمه گوگل]او دیگر نمی توانست بین توهم و واقعیت تمایز قائل شود
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانست بین وهم و واقعیت تمایز قائل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How do you distinguish between a star and a planet?
[ترجمه گوگل]چگونه ستاره و سیاره را تشخیص می دهید؟
[ترجمه ترگمان]چگونه بین یک ستاره و یک سیاره تمایز قائل می شوید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sometimes it is really hard to distinguish right from wrong.
[ترجمه گوگل]گاهی تشخیص درست از نادرست واقعا سخت است
[ترجمه ترگمان]گاهی تشخیص درست از غلط مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can you distinguish the twins apart?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید دوقلوها را از هم تشخیص دهید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی دوقلوها رو از هم تشخیص بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He's colour-blind and can't distinguish between red and green easily.
[ترجمه O- o] او کور رنگ اس و نمی تواند به راحتی قرمز را از سبز تشخیص دهد
|
[ترجمه گوگل]او کور رنگ است و نمی تواند قرمز و سبز را به راحتی تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]رنگ او کور است و نمی تواند به راحتی بین قرمز و سبز تمایز قایل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We can distinguish five meanings of the word 'mad'.
[ترجمه Mojarrad] ما میتونیم از کلمه "mad" پنج معنا برداشت کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما می توانیم پنج معنای کلمه "دیوانه" را تشخیص دهیم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم پنج معنی کلمه دیوانه را تشخیص دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. distinguish what is worth reading.
[ترجمه گوگل]تشخیص آنچه ارزش خواندن دارد
[ترجمه ترگمان]تشخیص چیزهایی که ارزش خواندن را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Sometimes reality and fantasy are hard to distinguish.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات تشخیص واقعیت و خیال سخت است
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات واقعیت و فانتزی به سختی قابل تشخیص هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. People who cannot distinguish between colours are said to be colour - blind .
[ترجمه گوگل]گفته می شود افرادی که نمی توانند بین رنگ ها تمایز قائل شوند، کور رنگ هستند
[ترجمه ترگمان]افرادی که نمی توانند بین رنگ ها تمایز قائل شوند، گفته می شود که رنگ خود را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Can you distinguish right from wrong?
[ترجمه mohammad] میتونی درست رو از غلط تشخیص بدی؟
|
[ترجمه گوگل]آیا می توانید درست را از باطل تشخیص دهید؟
[ترجمه ترگمان]میتونی درست تشخیص بدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فرو نشاندن (فعل)
curb, suppress, calm, appease, stanch, pacify, quell, quench, tranquilize, stifle, extinguish, distinguish, slack, lull, soften, oppress, mollify, repress

تشخیص دادن (فعل)
tell, recognize, find, judge, prognosticate, assess, distinguish, diagnose, discern, descry, individualize, espy

دیدن (فعل)
sense, vision, sight, eye, view, notice, look, witness, perceive, observe, see, behold, distinguish, descry, twig, catch sight, contemplate

مشخص کردن (فعل)
specify, determine, define, distinguish, characterize

تمیز دادن (فعل)
distinguish, discern, identify, individualize, individuate

وجه تمایز قائل شدن (فعل)
distinguish

تمبز دادن (فعل)
distinguish

دیفرانسیل گرفتن (فعل)
distinguish

مشهور کردن (فعل)
glorify, fame, distinguish

تخصصی

[فوتبال] تشخیص دادن
[حقوق] وجوه اختلاف را برشمردن، تمییز قائل شدن
[ریاضیات] تمیز دادن، بازشناختن، فرق گذاشتن، متمایز کردن

انگلیسی به انگلیسی

• mark as different; see as different; differentiate; discern, recognize
if you can distinguish one thing from another, you can see or understand the difference between them.
if a feature or quality distinguishes one thing from another, it causes the things to be recognized as different.
if you can distinguish something, you are just able to see it, hear it, or taste it.
if you distinguish yourself, you do something that makes you famous, important, or admired.
see also distinguised.

پیشنهاد کاربران

واشناختن
واشناسی ( چیزی از چیزی دیگر )
tell somebody/something apart
تمایز دادن
مثال: It's hard to distinguish between the two types of birds.
سخت است بین دو نوع پرندگان تمایز قائل شویم.
if you distinguish yourself, you do something that makes you famous, important, or admired.
distinguish = to notice or understand the difference between two things, or to make one person or thing seem different from another
1 - مرز بندی بین دوچیز 2 - تشخیص دادن 3 - متمایز کردن 4 - مشخص کردن
تشخیص دادن
مثلا
Dogs can distinguish the difference between red color and gray
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : distinguish
✅️ اسم ( noun ) : distinction / distinctness
✅️ صفت ( adjective ) : distinct / distinctive / distinguishable / distinguished
✅️ قید ( adverb ) : distinctly / distinctively
Do you think modern lifestyles give people enough time for leisure?
It’s hard to say. Nowadays, people can have access to more and more entertainment facilities, and these facilities can accommodate our demands for recreation at any time. That’s why it’s become harder to ⭐distinguish⭐ between working hours and leisure time, *which means* you can’t really tell whether the current lifestyles can give people an adequate amount of time for leisure
...
[مشاهده متن کامل]

افتراق
تشخیص تفاوت
بدونی فرق بین دوتا چیز چیه
واتاییدن.
جزاویدن.
جزاویی. [ ج ُاو ] ( حامص مرکب ) غیریّت. ( دانشنامه علایی ص 96 ) .
تشخیص دادن دو یا چند چیز

تمیز دادن
استناد کردن
تمایزبخشی
شناخته شدن، احترام قائل شدن، تمایز
بین دو یا چندچیز تفاوت قائل شدن
تمایز قائل شدن

تفکیک کردن
متمایز کردن
فرق بین دو یا چند چیز را تشخیص دادن
تفاوت قایل شدن
تفکیک قائل شدن
تشخیص دادن
تمایزگذاری
تمایز
تفاوت
خود را نشان دادن ( مثلا با داشتن عملکرد خوب )
ممتار
برجسته

متمایز کردن - جدا کردن
متمایز کردن، جدا کردن
تشخیص دادن تفاوت میان دو یا چند چیز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس