distill into

پیشنهاد کاربران

تهیه خلاصه ای از اهم موارد
گرفتن ایده یا معنی اصلی از مجموعه ای از اندیشه ها، اطلاعات، یا تجربیات
خلاصه گیری کردن
تخلیص
فروکاستن چیزی به چیزی دیگر
کاستن
تقطیع کردن ( قطعه قطعه کردن )
She distilled the report into a paragraph.
او گزارش را به یک پاراگراف تقلیل داد.

بپرس