dissolvent

/dɪˈzɑːlvənt//dɪˈzɒlvənt/

معنی: مبطل، گدازنده، حل کننده، محلل، برنده
معانی دیگر: حلال، آب کننده، ماده ی حل کننده، وشاینده

جمله های نمونه

1. METHOD Extraction was conducted according to different dissolvent heteropolarity and different chemical components and screening conducted with hemostatic time in mice as the index.
[ترجمه گوگل]روش استخراج با توجه به هتروپولاریته های مختلف حلال و اجزای شیمیایی مختلف و غربالگری با زمان هموستاتیک در موش به عنوان شاخص انجام شد
[ترجمه ترگمان]استخراج روش استخراج براساس روش های مختلف dissolvent و اجزای مختلف شیمیایی و غربالگری انجام شده با زمان hemostatic در موش ها به عنوان شاخص انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A single can of dissolvent pollute millions of litres of water.
[ترجمه گوگل]یک قوطی حلال میلیون ها لیتر آب را آلوده می کند
[ترجمه ترگمان]یک قوطی کنسرو شده، میلیونها لیتر آب را آلوده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At room temperature, the effects of different dissolvent on the miscibility of diesel with industrial methanol and industrial ethanol are researched respectively.
[ترجمه گوگل]در دمای اتاق، اثرات حلال‌های مختلف بر امتزاج پذیری گازوئیل با متانول صنعتی و اتانول صنعتی به ترتیب مورد بررسی قرار می‌گیرد
[ترجمه ترگمان]در دمای اتاق، اثرات of های مختلف بر روی miscibility دیزل با متانول صنعتی و اتانول صنعتی به ترتیب مورد تحقیق قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Methods By changing dissolvent, filtrating and heating to determine it.
[ترجمه گوگل]روش ها با تغییر محلول، فیلتر کردن و حرارت دادن برای تعیین آن
[ترجمه ترگمان]روش ها با تغییر dissolvent، filtrating و حرارت برای مشخص کردن آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Using paraffin amine as dissolvent and kerosene as diluent for the purification and defluorination of wet process phosphoric acid by solvent extraction was studied.
[ترجمه گوگل]استفاده از پارافین آمین به عنوان حلال و نفت سفید به عنوان رقیق کننده برای خالص سازی و فلوئوراسیون اسید فسفریک فرآیند مرطوب با استخراج با حلال مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]با استفاده از آمین پارافین به عنوان dissolvent و نفت سفید به عنوان diluent برای خالص سازی و defluorination فرآیند مرطوب فسفریک اسید به وسیله استخراج حلال مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And the property of dissolvent will change the nucleation rate.
[ترجمه گوگل]و خاصیت انحلال، سرعت هسته‌زایی را تغییر می‌دهد
[ترجمه ترگمان]و ویژگی of، نرخ جوانه زنی را تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The temperature, dissolvent, the quantity of dissolvent and alkali of the dehalogenation reaction and their influences to the reactive degree are studied.
[ترجمه گوگل]دما، محلول، مقدار حلال و قلیایی واکنش هالوژن زدایی و تأثیر آنها در درجه واکنش مورد مطالعه قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]دما، dissolvent، مقدار of و قلیایی واکنش dehalogenation و تاثیر آن ها بر درجه واکنش پذیری مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Introduced domestic organic dissolvent the crop 1996 and consumption, forecasted mixed 2000 the demand 20
[ترجمه گوگل]معرفي محلول آلي داخلي محصول 1996 و مصرف، پيش بيني مخلوط 2000 تقاضا 20
[ترجمه ترگمان]عرضه مواد ارگانیک خام که محصول سال ۱۹۹۶ و مصرف را معرفی کرد، در سال ۲۰۰۰، تقاضا را ۲۰ برابر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Methods: Absolute alcohol was used as dissolvent and determined at wavelength 242 nm, 305 nm.
[ترجمه گوگل]روش بررسی: از الکل مطلق به عنوان حلال استفاده شد و در طول موج 242 نانومتر و 305 نانومتر تعیین شد
[ترجمه ترگمان]روش ها: الکل مطلق به عنوان dissolvent استفاده شد و در طول موج ۲۴۲ نانومتر، ۳۰۵ nm مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It can be presumed that the nucleation rate of HHM will increase with the rise of temperature and supersaturated ratio, when toluene used as dissolvent.
[ترجمه گوگل]می توان فرض کرد که سرعت هسته زایی HHM با افزایش دما و نسبت فوق اشباع، زمانی که تولوئن به عنوان حلال استفاده می شود، افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]می توان فرض کرد که وقتی تولوئن به عنوان dissolvent استفاده می شود، نرخ جوانه زنی of با افزایش دما و نسبت supersaturated افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. First economic product is with dissolving the nitrocellulose element at organic dissolvent is a foundation.
[ترجمه گوگل]اولین محصول اقتصادی با انحلال عنصر نیتروسلولز در محلول آلی پایه است
[ترجمه ترگمان]اولین محصول اقتصادی با انحلال عنصر nitrocellulose در dissolvent آلی، یک پایه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Oily coating should prevent sun point-blank, avoid to use poisonous dissolvent (if contain the dissolvent with benzene high volume) wash one's hands.
[ترجمه گوگل]روکش روغنی باید از ایجاد نور خورشید جلوگیری کند، از استفاده از حلال سمی خودداری کنید (اگر حاوی حلال با حجم زیاد بنزن باشد) دست ها را بشویید
[ترجمه ترگمان]روکش Oily باید از استفاده از نور خورشید جلوگیری کند، و از استفاده از dissolvent سمی (اگر حاوی dissolvent با حجم بالای بنزن)باشد، اجتناب کند (اگر حاوی dissolvent با حجم بالای بنزن باشد)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In putting the flower the organic solution such as person oil aether first, make the balmy material in leaf enters solvent, next repass distill, reclaim organic dissolvent, can get jasmine extract.
[ترجمه گوگل]در قرار دادن گل ابتدا محلول آلی مانند اتر روغن فردی، مواد ملایم موجود در برگ را به حلال تبدیل کنید، بعد تقطیر مجدد را انجام دهید، حلال آلی را بازیابی کنید، می توانید عصاره یاس را بدست آورید
[ترجمه ترگمان]در قرار دادن گل، محلول آلی مانند aether، ابتدا مواد معطر را در برگ وارد می کند که به صورت حلال وارد می شود و بعد از آن عصاره گل یاسمن به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Example 2 : Stage of some factory hair - oil fills outfit dissolvent benzine for one car tank car.
[ترجمه گوگل]مثال 2 : مرحله برخی از موها - روغن کارخانه بنزین محلول را برای یک ماشین مخزن خودرو پر می کند
[ترجمه ترگمان]مثال ۲: مرحله گروهی از مو - روغن کارخانه، outfit dissolvent را برای یک ماشین تانک خودرو پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مبطل (اسم)
dissolvent

گدازنده (اسم)
dissolvent

حل کننده (اسم)
dissolvent, solver

محلل (اسم)
resolvent, dissolvent, solvent

برنده (صفت)
cutting, winning, incisive, conductive, trenchant, deferent, dissolvent

تخصصی

[شیمی] حلال، گشاینده
[نساجی] حلال

انگلیسی به انگلیسی

• causing dissolution, acting as a solvent

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dissolve
✅️ اسم ( noun ) : dissolution / dissolvent / dissolubility / dissoluteness
✅️ صفت ( adjective ) : dissoluble / dissolvable / dissolute
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : dissolutely
❗️دوستان دقت کنید که تمامی این کلمات از یک ریشه هستند اما در معنا کاملا باهم فرق می کنند
برای استفاده صحیح، لطفا معنای همه لغات را سرچ کنید

بپرس