dissolvable

/dɪˈzɒlvəbl//dɪˈzɒlvəbl/

معنی: حل شدنی، تجزیهشدنی، اب شدنی، معاف شدنی
معانی دیگر: تجزیه شدنی، حل شدنی، اب شدنی، معاف شدنی

جمله های نمونه

1. Ice is easily dissolvable in warm water.
[ترجمه گوگل]یخ به راحتی در آب گرم حل می شود
[ترجمه ترگمان]یخ به راحتی در آب گرم dissolvable می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lily considers marriage an rasily dissolvable union.
[ترجمه گوگل]لیلی ازدواج را پیوندی غیرقابل انحلال می داند
[ترجمه ترگمان]لی لی فکر می کنه ازدواج با اتحادیه rasily
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are two or more different dissolvable areas by transverse section of the saturated ancient timber.
[ترجمه گوگل]دو یا چند ناحیه مختلف قابل حل در بخش عرضی الوار باستانی اشباع شده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دو یا چند ناحیه dissolvable مختلف توسط بخش عرضی الوار قدیمی اشباع شده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. However, content of the dissolvable protein and amino acid during gastrula stage during blastula stage.
[ترجمه گوگل]با این حال، محتوای پروتئین قابل حل و اسید آمینه در مرحله گاسترولا در مرحله بلاستولا
[ترجمه ترگمان]با این حال، محتوای پروتیین dissolvable و آمینو اسید در طول مرحله gastrula در طول مرحله blastula نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To explore a method for determination of dissolvable zinc salt in deodorizing cosmetics.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی روشی برای تعیین نمک روی محلول در لوازم آرایشی خوشبو کننده
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی روشی برای تعیین نمک روی dissolvable روی محصولات آرایشی deodorizing
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Properties: Blue granule or powder. Dissolvable in water. Undissolvable in alcohol and lipin.
[ترجمه گوگل]خواص: گرانول یا پودر آبی قابل حل شدن در آب غیر قابل حل در الکل و لیپین
[ترجمه ترگمان]ویژگی ها: granule آبی یا پودر آب در آب الکل در الکل و الکل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Toxin is dissolvable in water and difficult to volatilize in a bio-determination comparison of collected components from metabolic material of P. funerea.
[ترجمه گوگل]سم در آب حل می شود و در مقایسه با تعیین زیستی اجزای جمع آوری شده از مواد متابولیک P funerea، تبخیر آن دشوار است
[ترجمه ترگمان]Toxin در آب dissolvable است و برای volatilize در مقایسه با تعیین bio اجزای جمع آوری شده از مواد متابولیک P دشوار است funerea
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Carrots dietary fibre. The calcium pectate in carrots is dissolvable and can help reduce cholesterol.
[ترجمه گوگل]فیبر رژیمی هویج پکتات کلسیم موجود در هویج قابل حل است و می تواند به کاهش کلسترول کمک کند
[ترجمه ترگمان]Carrots فیبر رژیمی کلسیم pectate در هویج dissolvable است و می تواند به کاهش کلسترول کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Corrosion process of water flow could have great impact on dissolvable rock area in several decades.
[ترجمه گوگل]فرآيند خوردگي جريان آب مي تواند در چند دهه تاثير زيادي بر سطح سنگ حل شونده داشته باشد
[ترجمه ترگمان]فرآیند خوردگی جریان آب می تواند تاثیر زیادی بر منطقه سنگی dissolvable در چند دهه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. RESULTS: The content of soluble arsenic of Liushen Pill in artifical intestinal juice was only 5% of the total arsenic, and could reach a dissolvable balance in a short time.
[ترجمه گوگل]نتایج: محتوای آرسنیک محلول قرص لیوشن در آب روده مصنوعی تنها 5 درصد از کل آرسنیک بود و توانست در مدت زمان کوتاهی به تعادل قابل حل برسد
[ترجمه ترگمان]نتایج: محتوای آرسنیک قابل حل of Pill در عصاره روده ای artifical تنها ۵ درصد از کل آرسنیک است و می تواند در یک زمان کوتاه به تعادل dissolvable برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Stressed plants diminish osmotic potential by accumulating free amino acids, ions and dissolvable substances.
[ترجمه گوگل]گیاهان تحت تنش با تجمع اسیدهای آمینه آزاد، یون ها و مواد قابل حل، پتانسیل اسمزی را کاهش می دهند
[ترجمه ترگمان]گیاهان Stressed با جمع آوری اسیده ای آمینه آزاد، یون ها و مواد dissolvable پتانسیل اسمزی را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حل شدنی (صفت)
dissoluble, soluble, dissolvable, solvable

تجزیه شدنی (صفت)
dissolvable

اب شدنی (صفت)
dissolvable

معاف شدنی (صفت)
dissolvable, excusable

تخصصی

[نساجی] تجزیه شدنی - حل شدنی

انگلیسی به انگلیسی

• capable of being dissolved, liquefiable, meltable; able to be separated into parts; may be annulled

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dissolve
✅️ اسم ( noun ) : dissolution / dissolvent / dissolubility / dissoluteness
✅️ صفت ( adjective ) : dissoluble / dissolvable / dissolute
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ قید ( adverb ) : dissolutely
❗️دوستان دقت کنید که تمامی این کلمات از یک ریشه هستند اما در معنا کاملا باهم فرق می کنند
برای استفاده صحیح، لطفا معنای همه لغات را سرچ کنید

بپرس