dissipation

/ˌdɪsəˈpeɪʃn̩//ˌdɪsɪˈpeɪʃn̩/

معنی: عیاشی، اتلاف، پراکندگی، اسراف
معانی دیگر: پراشیدگی، پخش و پلاشدگی، برطرف سازی، زایل سازی، زدایش، هدردهی، نفله سازی، می گساری، هرزگی، بی بندوباری، (فیزیک ـ زیست شناسی) پراکنش نیرومایه، اتلاف انرژی (dissipation of energy هم می گویند) (در مقابل: conservation of energy)

جمله های نمونه

1. dissipation factor
ضریب اتلاف

2. the dissipation of ignorance
از بین رفتن جهالت

3. the dissipation of one's time
اتلاف وقت خود

4. the dissipation of the clouds
برطرف شدن ابرها

5. the dissipation of the enemy's forces
پراکندگی نیروهای دشمن

6. he plunged himself into dissipation
در عیش و عشرت غوطه ور شد.

7. to waste one's life in dissipation
عمر خود را به هرزگی تلف کردن

8. She was enervated from dissipation.
[ترجمه گوگل]او از پراکندگی هیجان زده شده بود
[ترجمه ترگمان]دیگر از هدر رفتن حالت تهوع پیدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He abjured his religion/his life of dissipation.
[ترجمه گوگل]او از دین خود/زندگی پراکنده خود چشم پوشی کرد
[ترجمه ترگمان]از مذهب خود توبه کرد \/ عمر خود را هدر داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the destruction and the dissipation of energy, more complex forms came into being.
[ترجمه گوگل]از تخریب و اتلاف انرژی، اشکال پیچیده تری به وجود آمدند
[ترجمه ترگمان]از ویرانی و اتلاف انرژی، اشکال پیچیده تر به وجود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A heavy coat makes heat dissipation difficult.
[ترجمه گوگل]یک پوشش سنگین، دفع گرما را دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]پوشش ضخیم باعث می شود تا اتلاف گرما دشوار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. At Eschede the almost instantaneous dissipation of kinetic energy was bound to cause massive damage.
[ترجمه گوگل]در Eschede اتلاف تقریباً آنی انرژی جنبشی مسلماً صدمات زیادی ایجاد می‌کرد
[ترجمه ترگمان]حداقل انرژی جنبشی که در آن ایجاد شده بود به علت آسیب عظیم جنبشی بود که به سرعت ایجاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Low dissipation factor, high ripple current.
[ترجمه گوگل]ضریب اتلاف کم، جریان موج دار زیاد
[ترجمه ترگمان]ضریب اتلاف کم، جریان موج بلند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. From complementarity principle we build up dissipation mechanics in this paper.
[ترجمه گوگل]از اصل مکملیت، ما مکانیک اتلاف را در این مقاله ایجاد می کنیم
[ترجمه ترگمان]از اصل تمامیت، ما مکانیک اتلاف را در این مقاله می سازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hair fiber is very low thermal conductivity, heat dissipation is not easy.
[ترجمه گوگل]فیبر مو دارای هدایت حرارتی بسیار کم است، اتلاف گرما آسان نیست
[ترجمه ترگمان]فیبر مو رسانایی حرارتی بسیار پایینی دارد و اتلاف گرما آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عیاشی (اسم)
debauch, spree, orgy, debauchery, binge, revelry, carousal, carouse, dissipation, jollity, saturnalia

اتلاف (اسم)
loss, waste, destruction, wastage, dissipation, wreckage

پراکندگی (اسم)
scissoring, dissipation, diaspora, scattering, dispersion, dispersal

اسراف (اسم)
profusion, squander, dissipation, prodigality, improvidence

تخصصی

[شیمی] اتلاف
[عمران و معماری] اتلاف - افت
[برق و الکترونیک] اتلاف - اتلاف ؛ مصرف تلف شدن ناخواسته ی انرژی، عموماً بر اثر تبدیل به گرما . بنابراین حد مجاز اتلاف کلکتور یک ترانزیستور بر حسب وات برابر با بیشترین انرژی تبدیل شده به گرما در محل الکترود کلکتور است بدون آنکه آسیبی به ترانزیستور وارد شود.
[زمین شناسی] اتلاف -افت
[ریاضیات] به هدر رفتن، گراکندگی، اتلاف

انگلیسی به انگلیسی

• dispersion, disintegration; debauchery, wantonness
the dissipation of something such as a feeling is the process by which it disappears or is made to disappear; a formal word.
the dissipation of money, time, or effort is the wasting of it; a formal word.
dissipation is also the leading of a dissipated life, or the state of being dissipated; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: The act of wasting or squandering something, especially energy or resources
🔍 مترادف: Depletion
✅ مثال: The dissipation of the company's funds due to poor management led to its bankruptcy.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dissipate
✅️ اسم ( noun ) : dissipation
✅️ صفت ( adjective ) : dissipated
✅️ قید ( adverb ) : _
1. هدر رفت:
مثلا هدررفت انرژی، منابع، حرارت، پول، زمان، آب، برق . . .
energy, resource, heat , temperature , fiscal , time, water, electricity DISSIPATION
2. اسراف و تبذیر ( رسمی ) ، بریز و بپاش ( غیر رسمی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

wild bacchanalian phantasmagoria of debauchery and dissipation lifestyle سبک زندگی پر از فسق و فجور و رنگ و لعاب وعیش و نوش و اسراف و تبذیر .

dissipation ( فیزیک )
واژه مصوب: اتلاف
تعریف: تبدیل انرژی مکانیکی به گرما براثر اصطکاک در فرایندهای مکانیکی
استهلاک
عیاشی. اسراف. کم کردن. ناپدید کردن
the dissipation of heat
a life of dissipation
the dissipation of resources
امحاء _ خراب کردن _ از بین بردن
ضریب پاشندگی، معکوس ضریب کیفیت ( Q )
پاشندگی

بپرس