dissimilitude

/ˌdɪsɪˈmɪlɪtjuːd//ˌdɪsɪˈmɪlɪtjuːd/

معنی: بی شباهتی، عدم تشابه
معانی دیگر: رجوع شود به: dissimilarity

جمله های نمونه

1. The place of dissimilitude expresses at:They the ages background of the place and rank position and life circumstances belonged to are entirely different.
[ترجمه گوگل]مکان عدم تشابه بیانگر این است: آنها پیشینه سنی مکان و رتبه و شرایط زندگی به آنها کاملاً متفاوت است
[ترجمه ترگمان]مکان of بیان می کند: آن ها سابقه سنی جایگاه و موقعیت رتبه و شرایط زندگی به طور کامل متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There always have much dissimilitude between praxis and ideality.
[ترجمه گوگل]همیشه تفاوت های زیادی بین پراکسیس و آرمان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همیشه dissimilitude بین پراکسیس و ideality وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The multi-subjects research provides a dissimilitude visual angle for understanding value conception. A necessary conformity is the key to knowing value conception scientifically.
[ترجمه گوگل]تحقیقات چند موضوعی زاویه بصری متفاوتی را برای درک مفهوم ارزش فراهم می کند انطباق ضروری کلید شناخت علمی مفهوم ارزش است
[ترجمه ترگمان]این پژوهش چند موضوعی یک زاویه دید بصری برای درک مفهوم ارزش ارایه می دهد انطباق ضروری کلید فهمیدن مفهوم ارزش به طور علمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. West's thinking mode and the culture have the dissimilitude, the people think of the behavior, the language and the culture have the inalienable relations.
[ترجمه گوگل]طرز تفکر غرب و فرهنگ دارای ناهماهنگی است، مردم به رفتار می اندیشند، زبان و فرهنگ روابط لاینفک دارند
[ترجمه ترگمان]شیوه تفکر غرب و فرهنگ have، مردم در مورد رفتار، زبان و فرهنگ این روابط inalienable
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The tectonic framework of Bachu - and north - south dissimilitude.
[ترجمه گوگل]چارچوب تکتونیکی ناهمسانی باچو - و شمال - جنوب
[ترجمه ترگمان]چارچوب تکتونیکی of - و شمال - جنوب dissimilitude
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The teachers and the students lie in opposite position . They act in the dissimilitude role.
[ترجمه گوگل]معلمان و دانش آموزان در موقعیت مخالف قرار می گیرند آنها در نقش عدم تشابه عمل می کنند
[ترجمه ترگمان]معلمان و دانش آموزان در موضع مخالف هستند آن ها در نقش dissimilitude عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Based on Open Grid Service Architecture, a Grid service management model is proposed, Service Level is introduced to differentiate the dissimilitude of user, thus guarantee the QoS requirements.
[ترجمه گوگل]بر اساس معماری سرویس شبکه باز، یک مدل مدیریت سرویس شبکه پیشنهاد شده است، سطح سرویس برای متمایز کردن تفاوت کاربر معرفی شده است، بنابراین الزامات QoS را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]براساس معماری سرویس گرید باز، یک مدل مدیریت خدمات گرید پیشنهاد شده است، سطح خدمات برای افتراق هویت کاربر معرفی می شود، بنابراین الزامات QoS را تضمین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The tectonic framework of Tazhong area presented as"west-east differentiation and north-south dissimilitude ".
[ترجمه گوگل]چارچوب تکتونیکی منطقه تاژونگ به عنوان "تمایز غرب به شرق و ناهمسانی شمال به جنوب" ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]چارچوب تکتونیک منطقه Tazhong به عنوان \"تمایز غربی - شرق\" و \"dissimilitude شمال - جنوب\" ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The different connotation between them dominates the aesthetic criterion. Anyway, the otherness of their conventional architecture is dissimilitude .
[ترجمه گوگل]مفهوم متفاوت بین آنها بر معیار زیبایی شناسی غالب است به هر حال، دیگری بودن معماری مرسوم آنها عدم تشابه است
[ترجمه ترگمان]معنای مختلف بین آن ها بر معیار زیبایی شناسی تسلط دارد به هر حال، دیگری بودن معماری متعارف آن ها dissimilitude است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Because the thing is square cultural and different, each from of the living environment is different, same alike in there is the place of the dissimilitude again.
[ترجمه گوگل]از آنجا که چیز مربع فرهنگی و متفاوت است، هر یک از محیط زندگی متفاوت است، همان طور که در آنجا دوباره جای تفاوت است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که آن چیز کاملا فرهنگی و متفاوت است، هر یک از محیط زنده متفاوت است، مشابه هم در آن مکان دوباره وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی شباهتی (اسم)
disparity, dissimilation, dissimilitude

عدم تشابه (اسم)
dissimilation, dissimilitude, dissidence

انگلیسی به انگلیسی

• difference, unlikeness

پیشنهاد کاربران

بپرس