dissimilation

/dɪˌsɪməˈleɪʃən//ˈdɪsɪmɪˈleɪʃən/

معنی: بی شباهتی، عدم تشابه، کاتابولیسم
معانی دیگر: ناهمگن سازی، متفاوت سازی، ناسانی، دگرسانی، (زبان شناسی) دگرسازی، ناهمگونی

جمله های نمونه

1. The dissimilation consumption directly results in personal life signalization phenomenon, which is mainly showed as lower happiness and value nihilism.
[ترجمه گوگل]مصرف غیر همسان مستقیماً منجر به پدیده نشانه‌گذاری زندگی شخصی می‌شود که عمدتاً به‌عنوان شادکامی پایین‌تر و نیهیلیسم ارزشی نشان داده می‌شود
[ترجمه ترگمان]مصرف dissimilation به طور مستقیم منجر به پدیده زندگی فردی می شود که عمدتا به عنوان شادی کم تر و پوچی ارزش نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We are being told how to do poor dissimilation, but this poor dissimilation is not big.
[ترجمه گوگل]به ما می گویند چگونه یکسان سازی ضعیف را انجام دهیم، اما این تجزیه ضعیف بزرگ نیست
[ترجمه ترگمان]به ما گفته می شود که چگونه dissimilation فقیر را انجام دهیم، اما این dissimilation فقیر بزرگ نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The freedom dissimilation refers to the situation that people often can not achieve the ideal freedom and have not the free condition when they pursue freedom.
[ترجمه گوگل]عدم تشابه آزادی به وضعیتی اطلاق می‌شود که مردم اغلب نمی‌توانند به آزادی ایده‌آل دست یابند و شرایط آزاد را ندارند که به دنبال آزادی هستند
[ترجمه ترگمان]آزادی بیان به موقعیتی اشاره دارد که مردم اغلب نمی توانند به آزادی ایده آل دست یابند و در صورتی که آزادی را دنبال کنند، شرایط آزاد را ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. About dissimilation image of body and black badinage .
[ترجمه گوگل]درباره تصویر متمایز از بدن و بادیناژ سیاه
[ترجمه ترگمان]در مورد تصویر dissimilation از شوخی و شوخی سیاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Capitalist private ownership engenders human dissimilation to object, which makes money become the regnant power of society.
[ترجمه گوگل]مالکیت خصوصی سرمایه داری باعث عدم تشابه انسان با ابژه می شود که باعث می شود پول به قدرت حاکم بر جامعه تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]مالکیت خصوصی Capitalist dissimilation انسانی را به جسم بوجود می آورد که باعث می شود پول تبدیل به قدرت regnant جامعه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Abnormal administrative ethics is a dissimilation phenomenon of administrative power.
[ترجمه گوگل]اخلاق اداری نابهنجار یک پدیده تضعیف کننده قدرت اداری است
[ترجمه ترگمان]اخلاق اداری غیر عادی پدیده dissimilation قدرت اجرایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dissimilation labor theory of Marx is had 2 heavy features and 2 serious effect.
[ترجمه گوگل]تئوری کار تقلید مارکس دارای 2 ویژگی سنگین و 2 اثر جدی است
[ترجمه ترگمان]نظریه نیروی کار dissimilation دارای ۲ ویژگی سنگین و ۲ اثر جدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gutmain idea:About dissimilation image of body and black badinage. About counterwork.
[ترجمه گوگل]ایده Gutmain:درباره تصویر متمایز از بدن و بدیناژ سیاه در مورد اقدامات متقابل
[ترجمه ترگمان]ایده Gutmain: در مورد تصویر dissimilation از شوخی و شوخی سیاه درباره counterwork
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dominance expression of poor dissimilation is sluggish degrades, recessive expression is to denude change.
[ترجمه گوگل]بیان غالب عدم تشابه ضعیف تنزل می کند، بیان مغلوب برای رد کردن تغییر است
[ترجمه ترگمان]عبارت سلطه of ضعیف در حال تنزل است، بیان مغلوب برای تغییر denude است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The old French marbre became the English marble by dissimilation.
[ترجمه گوگل]سنگ مرمر قدیمی فرانسوی با تجزیه به سنگ مرمر انگلیسی تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]The فرانسوی با dissimilation به سنگ مرمر انگلیسی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is a machine after all by person absorb, be still a person by machine dissimilation?
[ترجمه گوگل]این یک ماشین است پس از همه توسط شخص جذب، هنوز هم یک فرد توسط دستگاه شبیه سازی؟
[ترجمه ترگمان]این یک ماشین است که بعد از آن همه توسط شخص جذب می شود، باز هم می تواند یک انسان با ماشین dissimilation باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It essentially originated from the American culture value, and its entitative character is embodied in the dissimilation of the two diplomatic traditions called idealism and realism.
[ترجمه گوگل]اساساً از ارزش فرهنگ آمریکایی سرچشمه می‌گیرد و ویژگی اصلی آن در تقابل دو سنت دیپلماتیک به نام ایده‌آلیسم و ​​واقع‌گرایی تجسم یافته است
[ترجمه ترگمان]این موضوع اساسا برگرفته از ارزش فرهنگ آمریکایی است، و شخصیت entitative در the از دو سنت دیپلماتیک به نام ایده آلیسم و رئالیسم تجسم یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then job - shop scheduling could be solved by conducting convergence and dissimilation of Mind Evolutionary Computation.
[ترجمه گوگل]سپس زمان‌بندی کار - فروشگاه را می‌توان با انجام همگرایی و عدم تشبیه محاسبات تکاملی ذهن حل کرد
[ترجمه ترگمان]سپس برنامه ریزی شغلی کارگاهی می تواند با اجرای هم گرایی و dissimilation محاسبات تکاملی ذهن حل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The view of the painting withers away is the result of own dissimilation when modernism movement development to an extremeness.
[ترجمه گوگل]وقتی جنبش مدرنیسم تا حدی افراطی پیش می‌رود، نمای نقاشی از بین می‌رود
[ترجمه ترگمان]مشاهده پژمرده شدن نقاشی ناشی از dissimilation در زمانی است که جنبش مدرنیسم تا یک extremeness رشد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی شباهتی (اسم)
disparity, dissimilation, dissimilitude

عدم تشابه (اسم)
dissimilation, dissimilitude, dissidence

کاتابولیسم (اسم)
dissimilation

تخصصی

[خاک شناسی] رهاشدگی

انگلیسی به انگلیسی

• omission of two like sounds in a word (phonetics)

پیشنهاد کاربران

dissimilation ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: ناهمگونی
تعریف: فرایندی که ازطریق آن، مشخصه یا مشخصه‏های یک واحد آوایی با مشخصه یا مشخصه‏های واحد آوایی پیش یا پس از آن متفاوت می‏شود|||متـ . ناهمگون‏شدگی

بپرس