dissimilate


ناهمانند کردن، ناهمگن کردن، متفاوت کردن، دگرسان کردن، دارای اختلاف کردن، ناهمانند شدن، ناجور و بی شباهت کردن، سبب اختلاف شدن

جمله های نمونه

1. They compose us and also dissimilate us.
[ترجمه گوگل]آنها ما را می سازند و همچنین ما را از بین می برند
[ترجمه ترگمان]آن ها ما را آرام می کنند و ما را dissimilate می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Researcher found out that there were some dissimilate phenomena such as mechanization that lead children losing interest in art activity.
[ترجمه گوگل]محقق متوجه شد که پدیده‌های متفاوتی مانند مکانیزاسیون وجود دارد که باعث از بین رفتن علاقه کودکان به فعالیت هنری می‌شود
[ترجمه ترگمان]این پژوهشگر پی برد که برخی از پدیده های dissimilate مانند مکانیزه کردن این که کودکان منجر به از دست دادن علاقه به فعالیت هنری می شوند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However, if criminal records dissimilate to one part of "major criminal records", it is another matter.
[ترجمه گوگل]اما اگر سوابق کیفری به بخشی از «سوابق کیفری عمده» تشبیه شود، بحث دیگری است
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگر پرونده های کیفری به بخشی از \"بایگانی اصلی جنایی\" تبدیل شوند، موضوع دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. On the other hand it dissimilate, split, and dissolve the spirit of poetry as a whole, thus reducing poetry into "material poetry" or "fashionable poetry ".
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، روح شعر را در مجموع از هم متمایز می کند، شکافته و منحل می کند و بدین ترتیب شعر را به «شعر مادی» یا «شعر مد» تقلیل می دهد
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، تقسیم، تقسیم و منحل کردن روح شعر به عنوان یک کل، و در نتیجه شعر را به \"شعر مادی\" یا \"شعر مد\" تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Always, there are some things in us. They compose us and also dissimilate us. " (The Preface. "
[ترجمه گوگل]همیشه، چیزهایی در ما وجود دارد آنها ما را می سازند و همچنین ما را از بین می برند "(پیشگفتار "
[ترجمه ترگمان]همیشه، برخی چیزها در ما وجود دارد آن ها ما را آرام می کنند و ما را تحت فشار قرار می دهند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The idea of modem administrative justice holds the balance between all interests, but the unlimited extension of power makes it extremely easy to dissimilate the idea.
[ترجمه گوگل]ایده عدالت اداری مدرن تعادل بین همه منافع را حفظ می کند، اما گسترش نامحدود قدرت، تفکیک این ایده را بسیار آسان می کند
[ترجمه ترگمان]ایده عدالت اجرایی مودم تعادل بین تمام علایق را حفظ می کند، اما گسترش نامحدود قدرت این ایده را بسیار ساده می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Such as capitalism have pushed a lot of oppression on human, enthrall the spirits, dissimilate the daily life, and technology dominate the human beings.
[ترجمه گوگل]از جمله سرمایه داری که ظلم و ستم زیادی را بر انسان وارد کرده است، روح را مجذوب خود کرده، زندگی روزمره را از بین برده و تکنولوژی بر انسان ها مسلط شده است
[ترجمه ترگمان]چنین سرمایه داری بارها ظلم و ستم زیادی را به انسان تحمیل کرده است و ارواح را شیفته می سازد، زندگی روزمره را نابود می کند، و فن آوری بر انسان ها تسلط دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The idea of modern administrative justice holds the balance between all interests, but the unlimited extension of power makes it extremely easy to dissimilate the idea.
[ترجمه گوگل]ایده عدالت اداری مدرن بین همه منافع تعادل برقرار می‌کند، اما گسترش نامحدود قدرت، تفکیک این ایده را بسیار آسان می‌کند
[ترجمه ترگمان]ایده عدالت اداری مدرن تعادل بین همه منافع را حفظ می کند، اما گسترش نامحدود قدرت، آن را بسیار ساده می کند تا ایده را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And its core and periphery tend to divide, transform, and dissimilate.
[ترجمه گوگل]و هسته و پیرامون آن تمایل به تقسیم، دگرگونی و عدم تشابه دارد
[ترجمه ترگمان]و هسته و محیط آن تمایل به تقسیم، تبدیل و dissimilate دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• become different, become unlike; make dissimilar sounds; omit two related sounds in a word (phonetics)

پیشنهاد کاربران

dissimilate ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: ناهمگون شدن
تعریف: تغییر مشخصه یا مشخصه‏های یک واحد آوایی برای متفاوت شدن با مشخصه یا مشخصه‏های واحد آوایی دیگرِ پیش یا پس از آن

بپرس