dissimilarity

/ˌdɪsˌsɪməˈlærəti//ˌdɪˌsɪmɪlˈærɪti/

معنی: عدم تجانس
معانی دیگر: ناهمانندی، ناهمگنی، تفاوت، فرق، اختلاف، ناسانی، دگرسانی

جمله های نمونه

1. we noticed the dissimilarity between this organization and the others
ما متوجه فرق بین این سازمان و سازمان های دیگر شدیم.

2. One of his main themes is the dissimilarity between parents and children.
[ترجمه گوگل]یکی از موضوعات اصلی او عدم شباهت بین والدین و فرزندان است
[ترجمه ترگمان]یکی از موضوعات اصلی او عدم شباهت بین والدین و کودکان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They correct any dissimilarity between batches of work.
[ترجمه گوگل]آنها هر گونه تفاوت بین دسته های کار را اصلاح می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها هر گونه شباهتی بین دسته های کار را تصحیح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This allowed them to include in their theory dissimilarities in free volume between polymer and solvent, together with the corresponding interactions.
[ترجمه گوگل]این به آنها اجازه داد تا در تئوری خود تفاوت‌های حجم آزاد بین پلیمر و حلال را همراه با برهمکنش‌های مربوطه بگنجانند
[ترجمه ترگمان]این امر به آن ها اجازه می دهد تا در تیوری خود dissimilarities در حجم آزاد بین پلیمر و حلال، همراه با تعاملات مربوطه، در نظر گرفته شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But its career is the dissimilarity is general.
[ترجمه گوگل]اما حرفه اش این است که تفاوت کلی است
[ترجمه ترگمان]اما شغل آن، عدم شباهت کلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dissimilarity of nation, dissimilarity of the race have dissimilarity of cultural special features.
[ترجمه گوگل]عدم تشابه ملت، عدم تشابه نژاد، عدم تشابه ویژگی های خاص فرهنگی است
[ترجمه ترگمان]dissimilarity ملت، عدم شباهت این نژاد، شباهتی به ویژگی های خاص فرهنگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My soulwith yours dissimilarity, my heart completely is also same with you!
[ترجمه گوگل]روح من با شباهت تو، قلب من هم کاملاً با تو یکی است!
[ترجمه ترگمان]عدم رضایت شما، عدم رضایت شما، قلب من هم نسبت به شما هم صدق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This paper, proceeding with the definition of dissimilarity, probes into the relationship between selfness and otherness to reveal the cross-cultural essence of translation.
[ترجمه گوگل]این مقاله با تعریف عدم تشابه، به بررسی رابطه بین خود و دیگری می پردازد تا ماهیت بین فرهنگی ترجمه را آشکار کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله با تعریف dissimilarity، probes ها در رابطه بین selfness و otherness برای آشکار کردن ماهیت cross ترجمه، در ارتباط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Whether feel to have what dissimilarity here?
[ترجمه گوگل]آیا احساس می کنید که چه تفاوتی در اینجا دارید؟
[ترجمه ترگمان]چه احساس عدم رضایت در اینجا را داشته باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In respect that the main dissimilarity between general defence and special defense, this part mostly discusses foundation condition of special defense.
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه تفاوت اصلی بین پدافند عمومی و دفاع ویژه وجود دارد، در این بخش بیشتر به شرایط پایه دفاع ویژه پرداخته شده است
[ترجمه ترگمان]با توجه به این که عدم شباهت اصلی بین دفاع عمومی و دفاع ویژه، این بخش عمدتا در مورد شرایط پایه ای دفاع ویژه بحث می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. From the choice of this kind of dissimilarity culture, we can answer a development direction with future Chinese oil painting and its culture rely on maternally .
[ترجمه گوگل]از انتخاب این نوع فرهنگ ناهمسانی، می‌توان به یک جهت توسعه با نقاشی رنگ روغن چینی آینده پاسخ داد و فرهنگ آن به صورت مادرانه متکی است
[ترجمه ترگمان]از انتخاب این نوع فرهنگ dissimilarity، ما می توانیم به یک جهت توسعه با نقاشی نفت چین آینده و فرهنگ آن تکیه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Of circumstance dissimilarity. The students all at lane hall, one and other, round ram - jam full, seem to lane in hall occurrence what eye-catcher affair.
[ترجمه گوگل]از عدم تشابه شرایط دانش آموزان همه در لین هال، یکی و دیگری، قوچ گرد - جام جم پر، به نظر می رسد خط در سالن وقوع چه امر چشم نواز
[ترجمه ترگمان]این هم عدم تشابه دانش اموزان در راهروی فرعی، یکی و دیگری، دور سر قوچ، پر از مربا، به نظر می رسید که در حال وقوع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. John Logan and Brian Stults created a dissimilarity index, which identifies the percentage of one group that would have to move to a different neighborhood to eliminate segregation -- think busing.
[ترجمه گوگل]جان لوگان و برایان استالتز یک شاخص عدم تشابه ایجاد کردند که درصدی از یک گروه را مشخص می‌کند که باید برای حذف تفکیک به محله‌ای دیگر نقل مکان کنند
[ترجمه ترگمان]\"جان لو گن\" (John Logan)و \"برایان Stults\" نیز یک شاخص dissimilarity ایجاد کردند، که درصد یک گروه را مشخص می کند که باید به یک محله متفاوت نقل مکان کنند تا تبعیض نژادی را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Cultural dissimilarity brings difficulty to language learning.
[ترجمه گوگل]عدم تشابه فرهنگی یادگیری زبان را با مشکل مواجه می کند
[ترجمه ترگمان]عدم تشابه فرهنگی، دشواری یادگیری زبان را به همراه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عدم تجانس (اسم)
incongruity, discontinuity, dissimilarity, heterogeneity

تخصصی

[آمار] عدم تشابه

انگلیسی به انگلیسی

• difference, unlikeness
if there is dissimilarity between two or more things, they are different from each other in particular ways.
a dissimilarity is one of the ways in which two things are different from each other.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : dissimilarity
✅️ صفت ( adjective ) : dissimilar
✅️ قید ( adverb ) : dissimilarly
عدم شباهت
بی نظمی

بپرس