dissert

/dɪˈsɜːrt//dɪˈsɜːt/

معنی: بحی کردن، مباحثه کردن
معانی دیگر: بحک کردن

جمله های نمونه

1. I am not going to dissert on ( upon ) his humor; I am not a fair judge.
[ترجمه گوگل]من قصد ندارم در مورد (بر) شوخ طبعی او اظهار نظر کنم من قاضی عادل نیستم
[ترجمه ترگمان]من به شوخی و شوخی او ادامه نخواهم داد؛ من یک قاضی منصفانه نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The paper systematically dissert various auxiliary information application models and methods in domain estimation.
[ترجمه گوگل]این مقاله به طور سیستماتیک مدل‌ها و روش‌های کاربردی اطلاعات کمکی مختلف را در تخمین دامنه بیان می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به طور سیستماتیک از مدل ها و روش های مختلف کاربرد اطلاعات در حوزه تخمین دامنه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dissert, Marx on labor force of two basic conditions becomes commodity, is very incisive and penetrating, it's the abstract science theory of the history given rise to society economy appearance.
[ترجمه گوگل]رساله مارکس در مورد نیروی کار دو شرط اساسی تبدیل به کالا می شود، بسیار نافذ و نافذ است، این نظریه علم انتزاعی تاریخ است که باعث ظهور اقتصاد جامعه شده است
[ترجمه ترگمان]The، مارکس از نیروی کار دو شرط اساسی تبدیل به کالایی می شود که بسیار نافذ و نافذ است، و نظریه علم انتزاعی تاریخ به ظهور اقتصاد جامعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This article dissert on pyrazine derivant of natural presence, spice with structure exchange some regularity and in food flavour of ligand model.
[ترجمه گوگل]پایان نامه این مقاله در مورد مشتقات پیرازین حضور طبیعی، ادویه با تبادل ساختاری تا حدی منظم و در طعم غذا مدل لیگاند است
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد pyrazine derivant از حضور طبیعی، ادویه با ساختار، کمی نظم و در طعم غذا مدل لیگاند دخالت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This dissert aims at developing the high-speed temperature-measuring instrument for the application of high energy density heating.
[ترجمه گوگل]هدف این پایان نامه توسعه ابزار اندازه گیری دما با سرعت بالا برای استفاده از گرمایش با چگالی انرژی بالا است
[ترجمه ترگمان]هدف از این dissert توسعه ابزار اندازه گیری دما با سرعت بالا برای استفاده از گرمایش چگالی انرژی بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This dissert at ion is devoted tot he development of ruin theory in two kinds of risk model.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه در یون به توسعه نظریه خرابی در دو نوع مدل ریسک اختصاص دارد
[ترجمه ترگمان]این dissert در یون، فرزند خود را به توسعه تیوری تخریب در دو نوع مدل ریسک اختصاص داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Finally, in particular, this dissert explains the key techniques of our developed instrument system such as the designs for resistant interference and for printing circuit board.
[ترجمه گوگل]در نهایت، به طور خاص، این پایان نامه تکنیک های کلیدی سیستم ابزار توسعه یافته ما را توضیح می دهد، مانند طرح هایی برای تداخل مقاوم و برای چاپ برد مدار
[ترجمه ترگمان]در نهایت، به طور خاص، این dissert تکنیک های کلیدی سیستم ابزار توسعه یافته ما مانند طراحی برای تداخل مقاوم و تخته مدار چاپی را توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Before leaving campus, dissert your graduation thesis carefully!
[ترجمه گوگل]قبل از ترک دانشگاه، پایان نامه فارغ التحصیلی خود را با دقت انجام دهید!
[ترجمه ترگمان]قبل از ترک محوطه دانشکده، تز فارغ التحصیلی خود را به دقت بررسی کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The dissert ton isn contents and functions of the basic principles of(omitted)l law? lt in(omitted)ee parts.
[ترجمه گوگل]پایان نامه آیا مفاد و کارکرد اصول اساسی قانون (حذف شده) است؟ در (حذف شده) قطعات ee
[ترجمه ترگمان]تن dissert، محتویات و توابع پایه قانون اساسی (حذف شده)نیست؟ lt (حذف شده)قطعات ee
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is the basis how the dissert. . .
[ترجمه گوگل]این اساس چگونه پایان نامه است
[ترجمه ترگمان]این پایه و اساس رفتار dissert است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This dissert intends to clarify the legal relations between parties in international factoring, and to provide references to practice and legislation in international factoring.
[ترجمه گوگل]این پایان نامه بر آن است تا روابط حقوقی طرفین در فاکتورینگ بین المللی را روشن کند و ارجاعاتی به رویه و قوانین در فاکتورینگ بین المللی ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]این dissert قصد دارد تا روابط قانونی بین طرفین در عامل یابی بین المللی را روشن کند و منابع لازم برای اعمال و قوانین در عامل بین المللی را ارایه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Dissert the principle of power equilibrium, and present the method that is making use of equivalent resistance to compensate harmonic source.
[ترجمه گوگل]اصل تعادل توان را تشریح کنید و روشی را ارائه دهید که از مقاومت معادل برای جبران منبع هارمونیک استفاده می کند
[ترجمه ترگمان]Dissert اصل تعادل قدرت، و روشی که استفاده از مقاومت معادل را برای جبران منبع هارمونیک ایجاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. ABSTRACT From the view of demands of the new mode of production, process-oriented assembly modeling technique is researched in this dissert . . .
[ترجمه گوگل]چکیده از دیدگاه تقاضاهای شیوه جدید تولید، تکنیک مدل‌سازی مونتاژ فرآیند محور در این پایان نامه مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]چکیده از دیدگاه نیازهای نوع جدید تولید، تکنیک مدل سازی فرآیند محور در این dissert تحقیق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I'll have the steak, French fries, and let's see, chocolate ice cream for dissert.
[ترجمه گوگل]من استیک، سیب زمینی سرخ کرده، و اجازه دهید ببینیم، بستنی شکلاتی برای پایان نامه
[ترجمه ترگمان]من استیک و سیب زمینی سرخ کرده را خواهم گرفت و بگذار ببینم بستنی شکلاتی برای dissert
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It will show us the workable and existing measures according to dissert the nation policy support and administration on the power-heating cooperation enterprises from the nation policy point.
[ترجمه گوگل]این اقدامات قابل اجرا و موجود را با توجه به پایان نامه سیاست ملی حمایت و مدیریت در شرکت های همکاری گرمایش برق از نقطه سیاست ملی به ما نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این برنامه اقدامات عملی و موجود را با توجه به حمایت از حمایت سیاست کشور و مدیریت بر شرکت های هم کاری در زمینه گرمایش از نقطه نظر سیاست کشور به ما نشان خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بحی کردن (فعل)
quarrel, argue, bandy, discuss, dissert

مباحثه کردن (فعل)
dispute, debate, dissert

انگلیسی به انگلیسی

• discuss; dispute; discourse on a subject

پیشنهاد کاربران

بپرس