dissenter

/ˌdɪˈsentər//dɪˈsentə/

معنی: مخالف
معانی دیگر: دگراندیش، معاند، منکر، ناراضی درامورسیاسی

جمله های نمونه

1. Dissenter Donald Ross was appointed by President Nixon.
[ترجمه گوگل]دونالد راس مخالف، توسط رئیس جمهور نیکسون منصوب شد
[ترجمه ترگمان]نماینده رسمی مخالفان، \"دونالد راس\" توسط رئیس جمهور (نیکسون)منصوب شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Scalia was a dissenter in that case as well.
[ترجمه گوگل]اسکالیا در آن مورد نیز مخالف بود
[ترجمه ترگمان]اسکلیا هم در آن مورد مخالف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One could say that he was the dissenter in an age of . . . romantic anarchy.
[ترجمه گوگل]می توان گفت که او در سنین مخالف بود آنارشی رمانتیک
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها می توانست بگوید که او، ناراضی در عصر هرج ومرج رمانتیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lone dissenter was the NZD/USD which saw fresh 0. 7435 lows as the body count from yesterday's earthquake grew.
[ترجمه گوگل]تنها مخالف NZD/USD بود که با افزایش تعداد بدنه زمین لرزه دیروز، پایین ترین سطح 0 7435 را مشاهده کرد
[ترجمه ترگمان]تنها مخالف، NZD \/ دلار آمریکا بود که صفر تر را دید همانطور که شمارش کل زلزله دیروز افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With the senior "liberal" justice, John Paul Stevens, retired, Hurley asks whether Breyer will take over as the lead "dissenter in chief.
[ترجمه گوگل]با بازنشسته شدن قاضی ارشد "لیبرال"، جان پل استیونز، هرلی می پرسد که آیا بریر به عنوان رئیس "مخالفان ارشد" مسئولیت خواهد داشت یا خیر
[ترجمه ترگمان]در حالی که قاضی ارشد \"لیبرال\"، جان پل استیونز بازنشسته شد، هارلی از وی می پرسد که آیا بریر به عنوان \"مخالف\" رهبری را به عهده خواهد گرفت یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Because of having less share and the dissenter to controlling shareholders, the minority shareholders are extremely easy to become the object being infringed on.
[ترجمه گوگل]به دلیل داشتن سهم کمتر و مخالفت با سهامداران کنترل کننده، سهامداران اقلیت بسیار آسان می توانند به هدف نقض شوند
[ترجمه ترگمان]به دلیل دارا بودن سهم کم تر و مخالفان برای کنترل سهامداران، سهامداران اقلیت بسیار ساده برای تبدیل شدن به هدفی که مورد تجاوز قرار می گیرد، بسیار ساده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Justice Alito was also the lone dissenter in United States v. Stevens, last year's decision striking down a ban on videos and other depictions of animal cruelty.
[ترجمه گوگل]عدالت آلیتو همچنین تنها مخالف در ایالات متحده در برابر استیونز بود، تصمیم سال گذشته که ممنوعیت ویدیوها و سایر تصاویری از ظلم به حیوانات را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]Justice Alito همچنین تنها مخالف مخالف در ایالات متحده در برابر استیونز بود، تصمیم سال گذشته بر ممنوعیت پخش فیلم و دیگر ترسیم قساوت بر روی حیوانات رخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Tower of London ( 1597 ) Catholic dissenter John a rope stretched from the Tower a getaway rowboat.
[ترجمه گوگل]برج لندن ( 1597 ) مخالف کاتولیک جان طنابی از برج کشیده شده بود قایق پارویی فرار
[ترجمه ترگمان]برج لندن (۱۵۹۷)کلیسای کاتولیک جان طنابی را از برج یک قایق پارویی از برج لندن بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Presidential economic advisor Andrei Illarionov, the lone dissenter in the Kremlin on most aspects of its economic policy, has resigned, Russian news agencies reported Tuesday.
[ترجمه گوگل]خبرگزاری‌های روسیه روز سه‌شنبه گزارش دادند، آندری ایلاریونوف، مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور، تنها مخالف کرملین در بسیاری از جنبه‌های سیاست اقتصادی این کشور، استعفا داده است
[ترجمه ترگمان]به گزارش آژانس های خبری روسیه در روز سه شنبه، آندره Illarionov، مشاور اقتصادی ریاست جمهوری، تنها مخالف در کرملین در بیشتر جنبه های سیاست اقتصادی خود استعفا داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The only loud dissenter was Venezuela, whose envoy urged America and its allies to call off "invasion plans against Libya".
[ترجمه گوگل]تنها مخالف با صدای بلند ونزوئلا بود که فرستاده‌اش از آمریکا و متحدانش خواست «طرح‌های تهاجم علیه لیبی» را لغو کنند
[ترجمه ترگمان]تنها مخالف با صدای بلند ونزوئلا بود که envoy آمریکا و متحدان آن را بر آن داشت تا \"طرح های تهاجمی علیه لیبی\" را اعلام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The role of the dissenter is not for the weak - kneed.
[ترجمه گوگل]نقش مخالف برای ضعیفان نیست
[ترجمه ترگمان]نقش مخالفان مخالف برای the ضعیف نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One prominent dissenter, Nikolas Salagiannis, said the reshuffle had generated a slim hope.
[ترجمه گوگل]یکی از مخالفان برجسته، نیکولاس سالاگیانیس، گفت که تجدید سازمان امیدی ضعیف ایجاد کرده است
[ترجمه ترگمان]Nikolas Salagiannis، یکی از مخالفان برجسته، گفت که ترمیم کابینه امید اندکی به وجود آورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One who disagrees; a dissenter.
[ترجمه گوگل]کسی که مخالف است؛ یک مخالف
[ترجمه ترگمان]کسی که مخالفت می کند، ناراضی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It was also a positive term with none of the negative connotations of Nonconformist or Dissenter.
[ترجمه گوگل]همچنین یک اصطلاح مثبت با هیچ یک از مفاهیم منفی ناسازگار یا مخالف بود
[ترجمه ترگمان]این واژه همچنین یک عبارت مثبت با هیچ یک از معانی منفی of یا ناسازگار نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخالف (اسم)
alien, dissident, nonconformist, opponent, adversary, foe, antagonist, anti, dissenter, dissentient, opposer

انگلیسی به انگلیسی

• dissident, objector, one who opposes or disagrees
a dissenter is someone who expresses disagreement with established ideas; a formal word.

پیشنهاد کاربران

A dissenter is someone who expresses disagreement or opposition to prevailing beliefs or policies. In the context of activism, a dissenter is often seen as someone who challenges the status quo and advocates for alternative perspectives.
...
[مشاهده متن کامل]

کسی است که عدم موافقت یا مخالفت خود را با عقاید یا سیاست های رایج ابراز می کند.
در زمینه کنش گری، یک dissenter اغلب به عنوان کسی دیده می شود که وضعیت موجود را به چالش می کشد و از دیدگاه های جایگزین دفاع می کند.
مثال ها؛
For instance, a person might say, “He’s a vocal dissenter against government corruption. ”
In a discussion about civil rights, someone might argue, “Dissenters played a crucial role in challenging discriminatory laws. ”
A news headline might read, “Dissenters rally against corporate greed. ”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-activist/
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dissent
✅️ اسم ( noun ) : dissent / dissenter / dissension / dissentient / dissident / dissidence
✅️ صفت ( adjective ) : dissenting / dissentient / dissident
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس