1. the dissemination of leftist political views
اشاعه ی نظریات سیاسی (دست) چپی
2. the university is an instrument for the dissemination of learning
دانشگاه وسیله ای برای اشاعه دانش است.
3. He promoted the dissemination of scientific ideas.
[ترجمه گوگل]او به اشاعه افکار علمی کمک کرد
[ترجمه ترگمان]او ترویج عقاید علمی را ترویج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او ترویج عقاید علمی را ترویج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was fully bent upon the dissemination of Chinese culture all over the world.
[ترجمه گوگل]او کاملاً متمایل به انتشار فرهنگ چینی در سراسر جهان بود
[ترجمه ترگمان]او کاملا به ترویج فرهنگ چین در سراسر جهان گرایش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او کاملا به ترویج فرهنگ چین در سراسر جهان گرایش داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Its objective goes beyond the dissemination of knowledge in recommending an active and intimate engagement within popular subjectivities and forms of signification.
[ترجمه گوگل]هدف آن فراتر از انتشار دانش در توصیه به مشارکت فعال و صمیمی در درون ذهنیات و اشکال دلالت عمومی است
[ترجمه ترگمان]هدف آن فراتر از انتشار دانش در توصیه مشارکت فعال و صمیمی در درون subjectivities و اشکال دلالت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هدف آن فراتر از انتشار دانش در توصیه مشارکت فعال و صمیمی در درون subjectivities و اشکال دلالت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A typical user will contact the Census Dissemination Unit for a registration pack, or collect one from his or her institution.
[ترجمه گوگل]یک کاربر معمولی برای دریافت بسته ثبت نام با واحد انتشار سرشماری تماس می گیرد یا از موسسه خود دریافت می کند
[ترجمه ترگمان]یک کاربر معمولی با واحد انتشار اطلاعات تماس خواهد گرفت و یا یکی را از موسسه خود جمع آوری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک کاربر معمولی با واحد انتشار اطلاعات تماس خواهد گرفت و یا یکی را از موسسه خود جمع آوری خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The dissemination of music by radio and gramophone record permeated the whole country and every social stratum.
[ترجمه گوگل]انتشار موسیقی از طریق رادیو و صفحه گرامافون در سراسر کشور و هر قشر اجتماعی نفوذ کرد
[ترجمه ترگمان]انتشار موسیقی با سابقه رادیو و گرامافون در سراسر کشور و هر لایه اجتماعی نفوذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]انتشار موسیقی با سابقه رادیو و گرامافون در سراسر کشور و هر لایه اجتماعی نفوذ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Impose strict limits on dissemination of passenger travel data and the use of overly intrusive searches.
[ترجمه گوگل]محدودیت های سختگیرانه ای برای انتشار داده های سفر مسافران و استفاده از جستجوهای بیش از حد مزاحم اعمال کنید
[ترجمه ترگمان]محدود کردن محدودیت های شدید بر انتشار داده های سفر مسافر و استفاده از جستجوهای بیش از حد ناخواسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]محدود کردن محدودیت های شدید بر انتشار داده های سفر مسافر و استفاده از جستجوهای بیش از حد ناخواسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. For the dissemination and reception of popular music, the approach is weaker, as we have seen.
[ترجمه گوگل]برای انتشار و استقبال از موسیقی عامه پسند، همانطور که دیدیم، رویکرد ضعیف تر است
[ترجمه ترگمان]برای انتشار و پذیرش موسیقی محبوب، این رویکرد ضعیف تر است، همان طور که قبلا دیده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای انتشار و پذیرش موسیقی محبوب، این رویکرد ضعیف تر است، همان طور که قبلا دیده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He took a great interest in the dissemination of science to the public.
[ترجمه گوگل]او علاقه زیادی به انتشار علم به عموم داشت
[ترجمه ترگمان]او علاقه زیادی به انتشار علم به مردم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او علاقه زیادی به انتشار علم به مردم داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. We have triumphed over the unprincipled dissemination of facts.
[ترجمه گوگل]ما بر انتشار غیر اصولی حقایق پیروز شده ایم
[ترجمه ترگمان]ما بر خلاف اصول اخلاقی حقایق پیروز شده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما بر خلاف اصول اخلاقی حقایق پیروز شده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Dissemination of these objectives should provide the business with a coherent policy to which management effort can be directed properly.
[ترجمه گوگل]انتشار این اهداف باید خط مشی منسجمی را برای کسب و کار فراهم کند که تلاش مدیریت بتواند به درستی به سمت آن هدایت شود
[ترجمه ترگمان]انتشار این اهداف باید کسب وکار را با یک سیاست منسجم فراهم کند که در آن تلاش مدیریت می تواند به درستی هدایت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]انتشار این اهداف باید کسب وکار را با یک سیاست منسجم فراهم کند که در آن تلاش مدیریت می تواند به درستی هدایت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Still another factor contributing to rapid dissemination was widespread travel and mobility.
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از عوامل مؤثر در انتشار سریع، سفر و تحرک گسترده بود
[ترجمه ترگمان]با این وجود عامل دیگری که در انتشار سریع نقش داشت، سفره ای گسترده و تحرک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این وجود عامل دیگری که در انتشار سریع نقش داشت، سفره ای گسترده و تحرک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Dissemination through publication Indeed, the origins of both traditions lay more in publishing activity than in organizing mass political movements.
[ترجمه گوگل]انتشار از طریق انتشار در واقع، خاستگاه هر دو سنت بیشتر در فعالیت های انتشاراتی است تا سازماندهی جنبش های سیاسی توده ای
[ترجمه ترگمان]انتشار از طریق انتشار در حقیقت، ریشه های هر دو سنت بیشتر در انتشار فعالیت قرار دارند تا سازماندهی جنبش های سیاسی جمعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]انتشار از طریق انتشار در حقیقت، ریشه های هر دو سنت بیشتر در انتشار فعالیت قرار دارند تا سازماندهی جنبش های سیاسی جمعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید