dissemble

/ˌdɪˈsembl̩//dɪˈsembl̩/

معنی: وانمود کردن، پنهان کردن، نادیده گرفتن، تلبیس کردن، تدلیس کردن، بهانه کردن، خشکه مقدس بودن
معانی دیگر: عوام فریبی کردن، لاپوشانی کردن، (مهجور) تظاهر کردن

جمله های نمونه

1. to dissemble fear by smiling
با لبخند ترس خود را مخفی کردن

2. to dissemble innocence
تظاهر به معصومیت کردن

3. he was a naive child who gradually learned to dissemble
او کودک ساده لوحی بود که کم کم تدلیس آموخت.

4. Who knows not how to dissemble knows not how to live.
[ترجمه فرناز] کسی که نمیداند چطور تظاهرکند نمیداندچطور زندگی کند
|
[ترجمه گوگل]کسی که نمی داند چگونه تکه تکه شود، نمی داند چگونه زندگی کند
[ترجمه ترگمان]کسی نمی داند که dissemble چگونه زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She tried to dissemble her disappointment with a joke.
[ترجمه فرناز] او سعی کرد با شوخی کردن ناامیدیش را پنهان کند
|
[ترجمه گوگل]او سعی کرد ناامیدی خود را با یک شوخی آشکار کند
[ترجمه ترگمان]سعی کرد disappointment را از شوخی پنهان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I tried to dissemble an interest I didn't feel.
[ترجمه گوگل]سعی کردم علاقه ای را که احساس نمی کردم از بین ببرم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم چیزی را که احساس نمی کردم پنهان کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Henry was not slow to dissemble when it served his purposes.
[ترجمه گوگل]زمانی که هنری در خدمت اهدافش بود، از هم پاشیدگی کند نبود
[ترجمه ترگمان]هنری در کار کردن با او آرام نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He sometimes has to dissemble in order to prevail on crucial issues.
[ترجمه گوگل]او گاهی اوقات مجبور می شود برای پیروز شدن در مسائل مهم، از هم جدا شود
[ترجمه ترگمان]او گاهی اوقات باید برای غلبه بر مسائل حیاتی پنهان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Perhaps it was right to dissemble your love.
[ترجمه نیلوفر] شاید درست بود که عشقت رو پنهان کنی
|
[ترجمه گوگل]شاید درست بود که عشقت را از هم جدا کنی
[ترجمه ترگمان]شاید حق با توست که love را پنهان کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Perhaps it is right to dissemble your love. But - why do you kick me downstairs?
[ترجمه گوگل]شاید درست باشد که عشق خود را از بین ببرید اما - چرا مرا به طبقه پایین می زنید؟
[ترجمه ترگمان]شاید حق با توست که love را پنهان کنی اما … چرا منو به طبقه پایین پرت می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Easy to assemble or dissemble for brake lever is considerable to bicycle assembly or repair.
[ترجمه گوگل]مونتاژ یا جداسازی آسان برای اهرم ترمز برای مونتاژ یا تعمیر دوچرخه قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]مونتاژ یا پنهان کردن اهرم ترمز برای مونتاژ یا تعمیر دوچرخه بسیار آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. O, hardness to dissemble! - How do you, Desdemona?
[ترجمه گوگل]ای سختی در هم ریختن! - چطوری دزدمونا؟
[ترجمه ترگمان]ای سختی to! تو حالت چطوره دزد مونا؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They only call it rubbish to dissemble their real motives.
[ترجمه گوگل]آنها فقط این را آشغال می نامند که انگیزه های واقعی خود را آشکار کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط آن را اشغال می کنند تا از انگیزه های واقعی خود دفاع کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Theycall it rubbish to dissemble their real motives.
[ترجمه گوگل]آن‌ها افشای انگیزه‌های واقعی خود را پوچ می‌خوانند
[ترجمه ترگمان]برای پنهان کردن انگیزه های واقعی خود rubbish
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Perhaps it was right to dissemble your love. But — why did you kick me downstairs?
[ترجمه گوگل]شاید درست بود که عشقت را از هم جدا کنی اما - چرا مرا به طبقه پایین زدی؟
[ترجمه ترگمان]شاید حق با توست که love را پنهان کنی اما … چرا منو به طبقه پایین پرت کردی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وانمود کردن (فعل)
represent, assume, sham, look, affect, feign, pretend, fake, seem, feint, simulate, put on, dissemble, lead on, personate

پنهان کردن (فعل)
cloak, hide, shadow, cover, mask, conceal, closet, cache, wrap, disguise, dissemble, secrete, dissimulate

نادیده گرفتن (فعل)
disregard, dissemble, repent

تلبیس کردن (فعل)
dissemble

تدلیس کردن (فعل)
dissemble

بهانه کردن (فعل)
dissemble

خشکه مقدس بودن (فعل)
dissemble, dissimulate

انگلیسی به انگلیسی

• act in a false or misleading manner, disguise one's true motives
if someone dissembles, they hide their real motives or emotions, for example by pretending to have other motives or emotions; a literary word.

پیشنهاد کاربران

مخفی کردن احساسات، انگیزه ها یا باورهای واقعی
This term refers to the act of concealing or disguising one’s true intentions, feelings, or beliefs. “Dissembling” often involves telling lies or presenting a false image in order to deceive others.
پنهان کردن یا لاپوشانی کردن نیات، احساسات یا باورهای واقعی خود.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب شامل دروغ گفتن یا ارائه تصویری نادرست به منظور فریب دیگران است.
مثال؛
For instance, a politician might be accused of dissembling when they make promises they have no intention of keeping.
In a discussion about trustworthiness, someone might say, “I can’t trust him because he’s always dissembling. ”
A person might describe a manipulative person as “dissembling” because they are constantly hiding their true motives.

تظاهر و ریا کردن
تظاهر کردن
پنهان کردن
ریاکاری
توجه نکردن؛تجاهل کردن

بپرس