dissection

/daɪˈsekʃn̩//dɪˈsekʃn̩/

معنی: قطع، برش، تجزیه، تشریح، کالبد شکافی
معانی دیگر: تشریح (با: autopsy فرق دارد)، بررسی (جز به جز)، موشکافی، بازسنجی، تجزیه و تحلیل، بازبینی

جمله های نمونه

1. the dissection of a frog
کالبد شکافی قورباغه

2. one of shakespeare's characters that is most often chosen for dissection is hamlet
یکی از شخصیت های شکسپیر که غالبا برای تجزیه و تحلیل انتخاب می شود هاملت است.

3. Researchers need a growing supply of corpses for dissection.
[ترجمه گوگل]محققان برای تشریح اجساد به منابع فزاینده ای نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]محققان به یک منبع در حال رشد برای تشریح نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The novel is really a dissection of nationalism.
[ترجمه گوگل]رمان واقعاً کالبد شکافی ناسیونالیسم است
[ترجمه ترگمان]این رمان واقعا یک تشریح ناسیونالیسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Her first dissection made her change her mind about becoming a doctor.
[ترجمه گوگل]اولین تشریح او باعث شد نظرش را در مورد پزشک شدن تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]اولین dissection باعث شد که نظرش را درباره دکتر شدن عوض کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dissection here takes place on cadavers or using tissue taken from them.
[ترجمه گوگل]تشریح در اینجا روی اجساد یا با استفاده از بافتی که از آنها گرفته شده است انجام می شود
[ترجمه ترگمان]Dissection در اینجا بر روی اجساد و یا استفاده از بافت بدست آمده از آن ها رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dissection of Eclipse was continued until only the skeleton, still with its ligaments, was left.
[ترجمه گوگل]کالبد شکافی Eclipse ادامه یافت تا زمانی که فقط اسکلت آن با رباط‌هایش باقی ماند
[ترجمه ترگمان]کالبدشکافی of تا زمانی ادامه یافت که فقط اسکلت هنوز با رباط آن باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were 2 cases operated on using dissection secondary branches of splenic pedicle and 12 using the snare to deal with the splenic hilus.
[ترجمه گوگل]2 مورد با استفاده از تشریح شاخه های ثانویه ساقه طحال و 12 مورد با استفاده از تله برای مقابله با هیلوس طحال عمل شدند
[ترجمه ترگمان]۲ مورد استفاده از dissection secondary splenic of و ۱۲ مورد استفاده از the برای مقابله با the hilus وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Method: 1285 cases were performed neck dissection, among them, 21 had chylous fistula were retrospectively analyzed.
[ترجمه گوگل]روش: 1285 مورد کالبد شکافی گردن انجام شد که 21 مورد دارای فیستول شیلوس به صورت گذشته نگر مورد بررسی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]روش: موارد ۱۲۸۵، کالبدشکافی گردن را انجام دادند، در بین آن ها ۲۱ مورد از فیستول chylous به صورت گذشته نگر مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To summarize the perfusion experience in aortic dissection using antegrade selective cerebral perfusion with right axillary artery perfusion.
[ترجمه گوگل]هدف برای خلاصه کردن تجربه پرفیوژن در دیسکسیون آئورت با استفاده از پرفیوژن انتخابی مغزی انتگراد با پرفیوژن شریان زیر بغل راست
[ترجمه ترگمان]هدف خلاصه کردن تجربه perfusion در کالبد شکافی آئورت با استفاده از perfusion مغزی انتخابی با استفاده از artery axillary axillary artery
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective: To evaluate the efficacy of subfascial dissection technique, which used to protect rami frontalis of facial nerve in pterional approach.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثربخشی روش کالبد شکافی ساب فاشیال که برای محافظت رامی فرونتالیس عصب صورت در رویکرد Pterional استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]هدف: ارزیابی اثربخشی تکنیک تشریح subfascial، که برای حفاظت از rami frontalis در روش pterional بکار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. TEE is used to look for aortic dissection and aortic aneurysm.
[ترجمه گوگل]TEE برای بررسی تشریح آئورت و آنوریسم آئورت استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]tee برای معاینه آئورت و آنوریسم آئورت به کار می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Superior buccal gingival sulcus incision dissection was made inferior to zygomatic bone and zygomatic arch periosteum.
[ترجمه گوگل]برش برش شیار لثه باکال برتر از استخوان زیگوماتیک و پریوستئوم قوس زیگوماتیک پایین تر ساخته شد
[ترجمه ترگمان]کالبد شکافی در کالبد شکافی sulcus شکافی در استخوان گونه و استخوان گونه استخوان گونه ساخته شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Parotidectomy with facial nerve dissection has become the procedure of choice in removal of parotid gland neoplasms because of the resulting low recurrence rate.
[ترجمه گوگل]پاروتیدکتومی با دیسکسیون عصب صورت به دلیل نرخ عود کم حاصله، به روش انتخابی در حذف نئوپلاسم های غده پاروتید تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]Parotidectomy با تشریح عصبی چهره، روش انتخاب در حذف غده gland غده parotid به خاطر نرخ پایین بازگشتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطع (اسم)
cut, ablation, cutting, format, outage, disconnection, abscission, rupture, dissection, slack, dismemberment, positivism, concision, disruption, excision, resection, scissors, severance, tearing off

برش (اسم)
cut, cutting, abscission, incision, section, slice, dissection, mammock, borsch, borscht, broach, slash, clip, concision, scissoring, truncation, slicing, hack, excision, resection, snip, snipping

تجزیه (اسم)
resolution, dissolution, analysis, decomposition, parsing, disintegration, dissociation, catalysis, anatomy, dissection, breakup, shakedown, sequestration, refraction, dialysis, severance

تشریح (اسم)
description, innuendo, anatomy, dissection, surgery, commentation

کالبد شکافی (اسم)
dissection, autopsy

تخصصی

[خاک شناسی] بریدگی
[آب و خاک] چاک چاک شدن

انگلیسی به انگلیسی

• cutting up in segments for the purpose of analysis (i.e. a body, plant, etc.); careful examination

پیشنهاد کاربران

1. کالبدشکافی/تشریح جسد ( به منظور مطالعه ساختار و بافت )
the act of cutting up a dead person, animal or plant in order to study it
2. بررسی جز به جز
analysis part by part
detailed examination
...
[مشاهده متن کامل]

the act of studying something closely and/or discussing it in great detail
هم معنی:
analysis
examination
نکته: تشریح و یا کالبد شکافی به منظور کشف علت مرگ و یا قتل: autopsy

منابع• https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/dissection?q=dissection• https://www.merriam-webster.com/thesaurus/dissection• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english-thesaurus/dissection
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dissect
✅️ اسم ( noun ) : dissection / dissector
✅️ صفت ( adjective ) : dissected / dissective
✅️ قید ( adverb ) : _
سالاپ
dissection ( پزشکی )
واژه مصوب: کالبدشکافی
تعریف: برش دادن و جدا کردن بافت های بدن برای مطالعه|||متـ . تشریح 2 |||* مصوب فرهنگستان اول
یکی از ترجمه هاش می تونه �قطعه بندی� باشه.
تجزیه ای. تحلیلی. موشکافانه
پارگی
جدا شدگی
شکاف
microscope Dissection
نام مدلی از میکروسکوپ
دیسکسیون ( تخصصی پزشکی )
کالبد شکافی علمی

بپرس