disrobe

/dɪsˈroʊb//dɪsˈrəʊb/

معنی: برهنه کردن، لباس دراوردن
معانی دیگر: لباس درآوردن، رخت کندن

جمله های نمونه

1. the doctor asked the patient to disrobe
دکتر از بیمار خواست که لباس خود را دربیاورد.

2. The nurse disrobed the elderly patient expertly.
[ترجمه داوود] پرستار ماهرانه لباس بیمار مسن را دراورد
|
[ترجمه گوگل]پرستار به طرز ماهرانه ای لباس بیمار مسن را درآورد
[ترجمه ترگمان]پرستار به طور ماهرانه بیمار را کشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Queen disrobed after the ceremony.
[ترجمه گوگل]ملکه بعد از مراسم لباسش را درآورد
[ترجمه ترگمان]ملکه disrobed بعد از مراسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Queen disrobed after the coronation ceremony.
[ترجمه گوگل]ملکه بعد از مراسم تاجگذاری لباس خود را درآورد
[ترجمه ترگمان]ملکه disrobed بعد از مراسم تاج گزاری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was asked to disrobe and wait for the doctor.
[ترجمه گوگل]از او خواسته شد لباس خود را در بیاورد و منتظر دکتر بماند
[ترجمه ترگمان]از او خواست که لخت شود و منتظر دکتر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She stood up and began to disrobe, folding each garment neatly.
[ترجمه گوگل]او برخاست و شروع به پوشیدن لباس کرد و هر لباس را مرتب تا کرد
[ترجمه ترگمان]بلند شد و لخت شد و لباس را مرتب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Autumn disrobes the trees of leaves.
[ترجمه گوگل]پاییز درختان برگ را از تن می کند
[ترجمه ترگمان]آتم درخت ها رو صاف میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They walked to the vestry to disrobe, and finally dispersed quietly.
[ترجمه گوگل]آنها به سمت جلیقه رفتند تا لباس خود را در بیاورند و در نهایت بی سر و صدا پراکنده شدند
[ترجمه ترگمان]به اتاق رخت کن رفتند تا لخت شوند، و بالاخره بی سر و صدا پراکنده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The deer had cooled and now hung disrobed, its neck taught, snout averted as though having heard its name.
[ترجمه گوگل]آهو سرد شده بود و حالا آویزان شده بود، گردنش تعلیم داده شده بود، پوزه ای که انگار اسمش را شنیده بود، باز کرده بود
[ترجمه ترگمان]گوزن سرد شده بود و حالا disrobed آویخته شده بود، گردنش به آن یاد داده بود، مثل اینکه اسم آن را شنیده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I thought he was going to disrobe.
[ترجمه گوگل]فکر کردم قراره لباسش رو در بیاره
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم لخت میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A : Would you please disrobe behind the screen and lie down on the sofa with the sheet?
[ترجمه گوگل]پاسخ: لطفاً پشت صفحه نمایش لباس را در بیاورید و با ملحفه روی مبل دراز بکشید؟
[ترجمه ترگمان]الف: لطفا پشت صفحه لخت بشید و با ملافه روی نیمکت دراز بکشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She went behind the screen to disrobe.
[ترجمه گوگل]او به پشت پرده رفت تا لباسش را بپوشد
[ترجمه ترگمان]اون رفت پشت پرده تا لخت بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Disrobe is easier, and wear dress difficulty very big.
[ترجمه گوگل]پوشیدن لباس راحت تر است و سختی لباس پوشیدن بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]disrobe آسان تر است و لباس پوشیدن خیلی بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Naked News, which features anchors and reporters who disrobe during newscasts, launched its risque take on current affairs in Japan.
[ترجمه گوگل]برهنه نیوز، که مجریان و خبرنگارانی را که در طول پخش اخبار لباس خود را از تن در می‌آورند، نمایش می‌دهد، رویکرد خطرناک خود را در مورد امور جاری در ژاپن منتشر کرد
[ترجمه ترگمان]اخبار عریان، که anchors و گزارشگران را نشان می دهد که در طی newscasts، در جریان امور جاری در ژاپن شرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برهنه کردن (فعل)
bare, strip, disrobe, denude, uncover

لباس دراوردن (فعل)
disrobe

انگلیسی به انگلیسی

• undress, remove clothing
when someone disrobes, they remove their clothes; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس