disregard

/ˌdɪsrɪˈɡɑːrd//ˌdɪsrɪˈɡɑːd/

معنی: سردی، نادیده گرفتن، اعتنآء نکردن
معانی دیگر: اهمیت ندادن به، اعتنا نکردن به، توجه نکردن به، نادیده (یا ناشنیده و غیره) گرفتن، چشم پوشی کردن، رعایت نکردن (قاعده و قانون و غیره)، عدم رعایت، نادیده انگاری، بی توجهی

جمله های نمونه

1. his disregard for the consequences of his actions was surprising to me
بی توجهی او به پیامد اعمالش برای من تعجب آور بود.

2. his disregard of his father's instructions
عدم رعایت دستورات پدرش

3. please disregard what he says, he is drunk
لطفا به حرف هایش اعتنا نکنید،او مست است.

4. wanton disregard of human rights
نادیده گیری توجیه ناپذیر حقوق بشر

5. a blatant disregard for human rights
زیر پا گذاری آشکار حقوق بشر

6. a nauseating disregard for human rights
زیر پا گذاشتن انزجار انگیز حقوق بشر

7. their abominable disregard of human rights
بی توجهی نفرت انگیز نسبت به حقوق بشر از جانب آنها

8. their lamentable disregard of human rights
نادیده انگاری اسف بار حقوق بشر توسط آنان

9. their sickening disregard of women's rights
بی اعتنایی بیزار کننده ی آنان نسبت به حقوق زنان

10. with utter disregard for his wife and children, he sold the house and gambled away the proceeds
بدون رعایت حال زن وبچه اش خانه را فروخت و پولش را به قمار زد.

11. What amazes me is her complete disregard for anyone else's opinion.
[ترجمه گوگل]چیزی که من را شگفت زده می کند بی توجهی کامل او به نظر دیگران است
[ترجمه ترگمان]چیزی که مرا شگفت زده کرد، بی توجهی کامل او به عقیده دیگران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It does so with blithe disregard for best scientific practice.
[ترجمه گوگل]این کار را با بی‌توجهی به بهترین عملکرد علمی انجام می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این کار با بی توجهی و بی توجهی به بهترین روش علمی انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company has shown a contemptuous disregard for Henry's complaints.
[ترجمه گوگل]این شرکت نسبت به شکایات هنری بی توجهی تحقیرآمیز نشان داده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت بی احترامی تحقیرآمیز به شکایات هنری را نشان داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Whoever planted the bomb showed a total disregard for the safety of the public.
[ترجمه گوگل]هر کسی که بمب را کار گذاشته بود، بی اعتنایی کامل به امنیت مردم نشان داد
[ترجمه ترگمان]هر کسی که این بمب را کار گذاشته بود، بی توجهی کامل به امنیت مردم را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He said the bombing was in complete disregard of the Geneva Convention.
[ترجمه گوگل]او گفت این بمباران کاملاً نادیده گرفته شده به کنوانسیون ژنو است
[ترجمه ترگمان]وی گفت که این بمب گذاری در کمال بی اعتنایی به کنوانسیون ژنو بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Please disregard the mess and sit right here.
[ترجمه گوگل]لطفاً به بی نظمی توجه نکنید و همین جا بنشینید
[ترجمه ترگمان]خواهش می کنم به این گند نزن و همینجا بشین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سردی (اسم)
aloofness, coldness, frigidity, iciness, disinterest, disregard, indifference, cold temper, cold temperament

نادیده گرفتن (فعل)
disregard, dissemble, repent

اعتنآء نکردن (فعل)
disregard

تخصصی

[ریاضیات] صرف نظر کردن

انگلیسی به انگلیسی

• lack of attention, disregard; neglect
neglect; treat in a disrespectful manner
to disregard something means to ignore it or not take it seriously. verb here but can also be used as an uncount noun. e.g. the centre was built with an obvious disregard for cost.

پیشنهاد کاربران

۱. نادیده گرفتن. اعتنا نکردن. توجه نکردن. ۲. ( قانون. قائده و غیره ) رعایت نکردن. محترم نشمردن / بی توجهی. بی اعتنایی ۲. عدم رعایت ۳. بی احترامی
مثال:
the body of evidence is too substantial to disregard
قسمت اصلی مدارک خیلی محکم و جان دار است که {بشود} نادیده گرفته بشود.
disregard ( v, n ) ( dɪsrɪˈɡɑrd ) =to not consider sth; to treat sth as unimportant, e. g. The board completely disregarded my recommendations.
disregard
disregard = neglect = shrik = negligence
قصور، اهمال، کم توجهی، نادیده گرفتن
هم فعله هم اسم:
1. نادیده گرفتن - اعتنا نکردن - بی محلی و بی توجهی کردن نسبت به چیزی ( v )
2. بی توجهی - بی محلی - نادیده گرفتن - بی اعتنایی ( n )
🚨 Neglect غفلت و بی اعتنایی غیرعمدی و از روی فراموشی است. ولی Regard معمولاً با قصد و عامدانه انجام می شود. هر دوی این واژگان هم اسم هستند هم فعل.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال ها:
1. Please disregard what I said before : خواهشمندم آنچه پیشتر گفتم را نادیده بگیر ( فراموش کن )
2. He disregarded his father's advice and left school : او پند و اندرز پدرش را نادیده گرفت و مدرسه را رها کرد.
3. Some students completely disregard the rules of the school : برخی دانش آموزان بطور کامل به قوانین مدرسه بی اعتنایی می کنند.
4. They treated the rules with complete/total disregard : آنها با قوانین با بی اعتنایی کامل برخورد کردند.
5. The terrorists acted in complete/total disregard of human life : تروریست ها با بی اعتنایی مطلق به زندگی انسانی عمل کردند.

disregard = oversight = carelessness = lapse = inattention = neglect
کم محلی کردن
disregard ( verb ) = overlook ( verb )
به معناهای: نادیده گرفتن، چشم پوشی کردن، غفلت کردن، کوتاهی کردن، اغماض کردن
Disregard for
بی توجهی نسبت به چیزی
کم اهمیت دانستن موضوعی
صرف نظر از

بپرس