disputatious

/ˌdɪspjuːˈteɪʃəs//ˌdɪspjuːˈteɪʃəs/

معنی: جدلی
معانی دیگر: اهل بحث و مجادله، جستار جوی، اهل مشاجره (disputative هم می گویند)، ستیزه جو

جمله های نمونه

1. How right you are, very clever, very . . . disputatious.
[ترجمه گوگل]چقدر درست می گویی، خیلی باهوش، خیلی بحث برانگیز
[ترجمه ترگمان]حق با تو است، خیلی باهوش، خیلی هم زرنگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They go in for querulous and disputatious argument.
[ترجمه گوگل]آنها برای بحث و جدل مشکوک و بحث برانگیز وارد می شوند
[ترجمه ترگمان]آن ها به دلیل مشاجره عصبی و جنجالی به این سو و آن سو می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a busy, disputatious about it, instead of the accustomed phlegm and drowsy tranquility.
[ترجمه گوگل]به جای خلط عادت کرده و آرامش خواب آلود، در مورد آن مشغله و بحث و جدل وجود داشت
[ترجمه ترگمان]اما در عوض به جای آن آرامش و آرامش خواب آور، در این باره به خود مشغول بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But, with some few exceptions, the main results had been disputatious wrangling.
[ترجمه گوگل]اما، به استثنای چند استثنا، نتایج اصلی مشاجره های بحث برانگیز بود
[ترجمه ترگمان]اما با چند استثنا، نتایج اصلی بر سر زبان ها افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As it is difficult to determine the subjective guilty of this crime, there are many disputatious of it in theory and practice.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که تعیین مجرم ذهنی این جنایت دشوار است، در تئوری و عملی بحث های زیادی در مورد آن وجود دارد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که تعیین جرم ذهنی این جرم دشوار است، بسیاری از آن در تئوری و عمل وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr. Frankfurt spent much of his childhood in Brooklyn, and still sees himself as a disputatious Brooklynite - one who still speaks of the Dodgers as "having betrayed us.
[ترجمه گوگل]آقای فرانکفورت بیشتر دوران کودکی خود را در بروکلین گذراند، و هنوز هم خود را یک بروکلینی مناقشه‌برانگیز می‌داند - کسی که هنوز از داجرها به عنوان «به ما خیانت کرده‌اند»
[ترجمه ترگمان]آقای فرانکفورت بیشتر دوران کودکی اش را در بروکلین سپری کرد، و هنوز هم خود را به عنوان \"disputatious Brooklynite\" می بیند - کسی که هنوز از تیم داجرز به عنوان \"ما به ما خیانت کرده است\" صحبت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What gives the June deadline urgency is Taiwanese politics. The ECFA must be approved by the disputatious parliament.
[ترجمه گوگل]آنچه به ضرب الاجل ژوئن فوریت می دهد، سیاست تایوان است ECFA باید به تصویب مجلس مورد اختلاف برسد
[ترجمه ترگمان]آنچه که مهلت ژوئن را به تعویق می اندازد سیاست تایوانی است مجلس سنا را باید مورد تایید پارلمان disputatious قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I think it will be conceded by my most disputatious reader, that she could hardly have directed an unfortunate boy to do anything in the wide world more difficult to be done under the circumstances.
[ترجمه گوگل]من فکر می‌کنم که مورد قبول ترین خواننده من این است که او به سختی می‌توانست پسر بدبختی را به انجام کاری در دنیای گسترده‌تر هدایت کند که انجام آن در این شرایط دشوارتر است
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم با most خواننده من تصدیق خواهد شد که به سختی می توانست به یک پسر بیچاره دستور دهد هرکاری در این جهان پهناور انجام دهد دشوارتر از آن است که تحت این شرایط انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper expounds the ten great relations of the safety in production of coal mine, and puts forward some methods of recognizing and treating the problems from disputatious angle.
[ترجمه گوگل]این مقاله ده رابطه بزرگ ایمنی در تولید معدن زغال‌سنگ را تشریح می‌کند و روش‌هایی را برای شناخت و درمان مشکلات از زاویه اختلاف ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله به تشریح ده رابطه بزرگ ایمنی در تولید معدن زغال سنگ می پردازد و برخی از روش های تشخیص و برخورد با مشکلات از زاویه disputatious را مطرح می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جدلی (صفت)
dialectic, dialectical, argumentative, polemical, polemic, controversial, forensic, disputant, disputatious

انگلیسی به انگلیسی

• argumentative, fond of debate

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Fond of arguments or debates 🗣️
🔍 مترادف: Argumentative
✅ مثال: He had a disputatious nature, always ready to debate any topic.
اهل جر و بحث. اهل مشاجره. جدلی
مثال:
But man is the most disputatious of creatures.
اما انسان اهل مشاجره ترین {و جدلی ترین} موجودات است.
� وَکَانَ الْإِنْسَانُ أَکْثَرَ شَیْءٍ جَدَلًا�
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dispute
✅️ اسم ( noun ) : dispute / disputation
✅️ صفت ( adjective ) : disputable / disputatious
✅️ قید ( adverb ) : disputably

بپرس