disputant

/dɪˈspjuːtənt//dɪˈspjuːtənt/

معنی: اهل مباحثه، منازعهکننده، جدلی
معانی دیگر: بحث کننده، بحث گر، طرف بحث

جمله های نمونه

1. Tourism environment capacity is the most disputant problem in travel studying until now. it is one of the important problems of no final conclusion also.
[ترجمه گوگل]ظرفیت محیط گردشگری بحث برانگیزترین مشکل در سفر تحصیلی تاکنون است این یکی از مشکلات مهم بدون نتیجه گیری نهایی نیز می باشد
[ترجمه ترگمان]ظرفیت محیط گردشگری دشوارترین مساله در مطالعه سفر تا به امروز است یکی از مسائل مهم عدم نتیجه گیری نهایی نیز همین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The "wisdom of this world" is closely associated with the disputant of this aeon.
[ترجمه گوگل]«حکمت این جهان» با مناقشه این عصر ارتباط نزدیک دارد
[ترجمه ترگمان]\"حکمت این جهان\" از نزدیک با the این aeon مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In other words, the reasons for the dispute are many, but each disputant holding a different power concept is one of the main causes.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، دلایل اختلاف زیاد است، اما داشتن مفهوم قدرت متفاوت هر یک از طرفین یکی از دلایل اصلی است
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، دلایل اختلاف بسیار زیاد است، اما هر disputant که یک مفهوم قدرت متفاوت را در دست دارد، یکی از دلایل اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A mediator should not guarantee results, especially if such guarantee could be perceived as favoring one type of disputant or industry over another.
[ترجمه گوگل]یک میانجی نباید نتایج را تضمین کند، به ویژه اگر چنین تضمینی بتواند به نفع یک نوع دعوا یا صنعت بر دیگری تلقی شود
[ترجمه ترگمان]یک میانجی نباید نتایج را تضمین کند، به خصوص اگر چنین تضمینی را می توان به عنوان یک نوع از one یا صنعت بر روی دیگری مشاهده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The negative confirmation suit is requesting the court confirmed the disputant legal relationship does not exist or denies some kinds of existent suit.
[ترجمه گوگل]دعوای تأیید منفی از دادگاه می خواهد که رابطه حقوقی مورد اختلاف را وجود نداشته باشد یا برخی از دعوای موجود را رد کند
[ترجمه ترگمان]دادخواست تایید منفی از دادگاه خواسته است تا تایید کند که رابطه قانونی disputant وجود ندارد یا برخی از انواع کت و شلوار موجود را انکار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The person who lies according to the flesh is consistent with the disputant of this aeon.
[ترجمه گوگل]کسی که بر حسب نفس دروغ می گوید با مناقشه این عصر سازگار است
[ترجمه ترگمان]کسی که با توجه به گوشت دروغ می گوید با disputant این aeon سازگار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اهل مباحثه (اسم)
eristic, disputant

منازعه کننده (اسم)
disputant

جدلی (صفت)
dialectic, dialectical, argumentative, polemical, polemic, controversial, forensic, disputant, disputatious

انگلیسی به انگلیسی

• one who disputes, one who debates

پیشنهاد کاربران

طرف بحث. طرف دعوا
مثال:
the reconciliation of the disputants
آشتی و توافق طرفین دعوا

بپرس