disputable

/dɪˈspjuːtəbl̩//dɪˈspjuːtəbl̩/

معنی: قابل بحی، اعتراض پذیر
معانی دیگر: بحث انگیز، قابل بحث، جستارانگیز، اعترا­ پذیر، قابل بحک

جمله های نمونه

1. words that were full of disputable statements
سخنانی که پر از مطالب بحث انگیز بود

2. He made some very disputable claims about his record.
[ترجمه امیرعلی محرابی] او ادعا های بحث برانگیزی درمورد سابقه اش مطرح کرد .
|
[ترجمه گوگل]او ادعاهای بسیار بحث برانگیزی درباره کارنامه خود داشت
[ترجمه ترگمان]او ادعاهای disputable در مورد سابقه او مطرح کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He earned this disputable title by his thoughtful approach to critical issues and the undeniable distinction of his critical practice.
[ترجمه گوگل]او این عنوان بحث برانگیز را با رویکرد متفکرانه اش به مسائل انتقادی و تمایز انکارناپذیر عملکرد انتقادی خود به دست آورد
[ترجمه ترگمان]او این عنوان disputable را با رویکرد متفکرانه به مسائل حساس و تمایز غیرقابل انکار روش انتقادی خود به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The referee's decision was disputable.
[ترجمه امیرعلی محرابی] تصمیم داور بحث برانگیز بود !
|
[ترجمه گوگل]تصمیم داور قابل بحث بود
[ترجمه ترگمان]تصمیم داور بی طرف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This is a speech full of disputable statements.
[ترجمه گوگل]این سخنرانی پر از اظهارات بحث برانگیز است
[ترجمه ترگمان]این سخنرانی پر از اظهارات disputable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Resale price maintenance is a disputable conduct which is neither as clearly anti-competition as the horizontal fixed price nor as good as vertical none price restraint for the competitors.
[ترجمه گوگل]حفظ قیمت فروش مجدد یک رفتار بحث برانگیز است که نه به وضوح به اندازه قیمت ثابت افقی ضد رقابت است و نه به خوبی محدودیت قیمت عمودی برای رقبا است
[ترجمه ترگمان]حفظ قیمت Resale یک رفتار disputable است که نه به عنوان قیمت ثابت افقی و نه به اندازه عمودی که هیچ محدودیت قیمت برای رقبا وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is, of course, disputable. There is a kind of a vogue recurrently in the history of fiction for a kind of miraculous sense that this is just exactly the way things are.
[ترجمه گوگل]این البته جای بحث دارد به طور مکرر در تاریخ ادبیات داستانی یک نوع احساس معجزه آسا وجود دارد که دقیقاً همه چیز همین است
[ترجمه ترگمان]البته که این طور است در تاریخ ادبیات داستانی برای یک حس اعجاز انگیز وجود دارد که این دقیقا همان روشی است که همه چیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If they were not, the issue was disputable.
[ترجمه گوگل]اگر نبودند موضوع قابل بحث بود
[ترجمه ترگمان]اگر آن ها این کار را نمی کردند، این مساله disputable بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It's disputaBle whether he should Be accepted into our cluB or not.
[ترجمه گوگل]این که آیا او باید در باشگاه ما پذیرفته شود یا خیر قابل بحث است
[ترجمه ترگمان]مهم نیست که او باید در club پذیرفته شود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The origin of city - states is disputable.
[ترجمه گوگل]منشا شهر - ایالت ها مورد بحث است
[ترجمه ترگمان]منشا این شهرستان شهر disputable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Translation equivalence, as a disputable issue, has been discussed for over 2000 years in translation studies.
[ترجمه گوگل]معادل سازی ترجمه، به عنوان یک موضوع بحث برانگیز، بیش از 2000 سال است که در مطالعات ترجمه مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]تعادل ترجمه به عنوان یک مساله disputable برای بیش از ۲۰۰۰ سال در مطالعات ترجمه مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Philosophy limits the disputable sphere of natural science.
[ترجمه گوگل]فلسفه حوزه بحث برانگیز علوم طبیعی را محدود می کند
[ترجمه ترگمان]فلسفه حوزه disputable علم طبیعی را محدود می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I do not therefore baffle the reader with disputable statistics.
[ترجمه گوگل]بنابراین من خواننده را با آمارهای بحث برانگیز گیج نمی کنم
[ترجمه ترگمان]بنابراین خواننده را با آمار disputable baffle
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It's claimed that they produce the best athletes in the world but I think that's disputable.
[ترجمه گوگل]ادعا می شود که آنها بهترین ورزشکاران جهان را تولید می کنند، اما من فکر می کنم این موضوع قابل بحث است
[ترجمه ترگمان]ادعا می شود که بهترین ورزش کاران جهان را تولید می کنند، اما من فکر می کنم آن disputable است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل بحی (صفت)
arguable, moot, debatable, discussible, disputable, questionable

اعتراض پذیر (صفت)
disputable, exceptionable

انگلیسی به انگلیسی

• arguable, debatable, controversial

پیشنهاد کاربران

disputable یعنی قابل بحث و مناقشه
در مقابل undisputable غیر قابل بحث
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dispute
✅️ اسم ( noun ) : dispute / disputation
✅️ صفت ( adjective ) : disputable / disputatious
✅️ قید ( adverb ) : disputably
بحث برانگیز
مورد منقشه
جدل انگیز

بپرس