disproportional


بی تناسب

جمله های نمونه

1. The premium rate of disproportional reinsurance by bilateral party agreed.
[ترجمه گوگل]نرخ حق بیمه بیمه اتکایی نامتناسب توسط طرف دوجانبه مورد توافق قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نرخ حق بیمه اتکایی disproportional توسط طرف دو طرف مورد توافق قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Because of the feature of low cost and disproportional permeability reducing for oil and water, Gel is suitable for bullheaded water shutoff.
[ترجمه گوگل]به دلیل ویژگی کم هزینه بودن و کاهش نفوذپذیری نامتناسب برای روغن و آب، ژل برای قطع کردن آب سر گاو مناسب است
[ترجمه ترگمان]به دلیل ویژگی کم قیمت و نفوذپذیری گازی که برای نفت و آب کاهش می یابد، ژل برای shutoff آبی bullheaded مناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Effects are disproportional to causes -- the butterfly effect.
[ترجمه گوگل]اثرات نامتناسب با علل هستند - اثر پروانه ای
[ترجمه ترگمان]اثرات مخرب هستند - - اثر پروانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Disproportional between authority and obligation.
[ترجمه گوگل]نامتناسب بین اختیار و تعهد
[ترجمه ترگمان]disproportional بین اقتدار و تعهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. However, economic theory and European practice a general risk that regulation is disproportional.
[ترجمه گوگل]با این حال، تئوری اقتصادی و رویه اروپایی یک خطر کلی است که مقررات نامتناسب است
[ترجمه ترگمان]با این حال، نظریه اقتصادی و عمل اروپا یک ریسک عمومی است که مقررات disproportional است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The particular form of reinsurance can be divided for scale reinsurance and disproportional reinsurance two kinds.
[ترجمه گوگل]شکل خاص بیمه اتکایی را می توان برای بیمه اتکایی در مقیاس و بیمه اتکایی نامتناسب به دو نوع تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]شکل خاص بیمه را می توان به دو دسته تقسیم کرد و disproportional به دو نوع بیمه پرداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were covered with greasepaint in different colours, wearing season- disproportional clothes, standing on a pedestal for several hours without making even a single move.
[ترجمه گوگل]آنها با رنگ های روغنی در رنگ های مختلف پوشیده شده بودند، لباس های نامتناسب با فصل به تن داشتند، چندین ساعت روی پایه ایستادند بدون اینکه حتی یک حرکت انجام دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها با لباس های مختلف پوشیده شده بودند، لباس های فصل به تن داشتند، چند ساعت بدون اینکه حتی یک تکان هم بزنند، روی یک پایه بلند ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• imbalanced, asymmetrical

پیشنهاد کاربران

غیر واقعی، ناهماهنگ، نامتناسب، ناسازگار
در این مثال شرایطی که با واقعیت خیلی فاصله دارد.
مثال:
Phobias are "disproportional" fears to largely non - dangerous stimuli.
فوبیاها ترس های �بیش از حد غیرواقعی� هستند که با محرک های بسیار بی خطر به وجود می آیند.
نامتناسب

بپرس