dispossession

/ˌdɪspəˈzeʃn̩//ˌdɪspəˈzeʃn̩/

معنی: سلب مالکیت، خلع ید
معانی دیگر: خلع ید، سلب مالکیت

جمله های نمونه

1. For most of them the railway symbolized dispossession and in some cases the collapse of their traditional economies.
[ترجمه گوگل]برای اکثر آنها راه آهن نماد سلب مالکیت و در برخی موارد فروپاشی اقتصاد سنتی آنها بود
[ترجمه ترگمان]برای بسیاری از آن ها، راه آهن نمادی از dispossession و در برخی موارد فروپاشی اقتصاد سنتی آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dispossession has been encouraged by the transformation of the estate to a modern commercial farm.
[ترجمه گوگل]سلب مالکیت با تبدیل املاک به یک مزرعه تجاری مدرن تشویق شده است
[ترجمه ترگمان]dispossession با تبدیل این ملک به یک مزرعه تجاری مدرن تشویق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. These are the days of dispossession, the season of homelessness, the time of evictions.
[ترجمه گوگل]این روزهای خلع ید، فصل غربت، زمان تخلیه است
[ترجمه ترگمان]اینها روزه ای سلب مالکیت، فصل بی خانمانی، زمان تخلیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The act or an instance of ejecting; dispossession.
[ترجمه گوگل]عمل یا نمونه ای از اخراج؛ سلب مالکیت
[ترجمه ترگمان]پرده یا یک نمونه اش ejecting
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We are seeing dispossession on a massive scale.
[ترجمه گوگل]ما شاهد سلب مالکیت در مقیاس گسترده هستیم
[ترجمه ترگمان]ما dispossession را در مقیاس گسترده می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Undershaft protests that tradition demands Stephen's dispossession.
[ترجمه گوگل]Undershaft اعتراض می کند که سنت خواستار خلع ید استفان است
[ترجمه ترگمان]اعتراض Undershaft مبنی بر این که سنت خواستار سلب مالکیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This dispossession of American labor has been heralded by offshoring's pimps in the major universities as "the New Economy. "
[ترجمه گوگل]این سلب مالکیت نیروی کار آمریکایی توسط دلالان خارج از کشور در دانشگاه های بزرگ به عنوان "اقتصاد جدید" اعلام شده است
[ترجمه ترگمان]این سلب مالکیت در آمریکا به عنوان \"اقتصاد نوین\" به عنوان \"اقتصاد نوین\" به عنوان \"اقتصاد نوین\" اعلام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This illustrates the more general idea that effective dispossession can be achieved through a third person.
[ترجمه گوگل]این ایده کلی تر را نشان می دهد که سلب مالکیت مؤثر می تواند از طریق شخص ثالث حاصل شود
[ترجمه ترگمان]این موضوع ایده کلی تری را نشان می دهد که dispossession موثر می تواند از طریق شخص ثالث به دست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. With ownership comes dispossession.
[ترجمه گوگل]با مالکیت سلب مالکیت می آید
[ترجمه ترگمان]مالکیت به معنای سلب مالکیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Love and toothache have many cures, but none infallible, except possession and dispossession.
[ترجمه گوگل]عشق و دندان درد شفای بسیار دارد، اما هیچکدام غیر از تصرف و تصرف عصمت ندارد
[ترجمه ترگمان]عشق و درد بسیاری از آن ها را درمان می کند، اما هیچ عیب و نقصی ندارد، مگر مالکیت و dispossession
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the "Criminal Law", article 269 regulates a kind of special transformed robbery, that means the act of theft, swindle and dispossession transform to robbery.
[ترجمه گوگل]در «قانون کیفری» ماده ۲۶۹ به نوعی سرقت تبدیل شده خاص یعنی عمل سرقت، کلاهبرداری و خلع ید تبدیل به سرقت تنظیم شده است
[ترجمه ترگمان]در قانون \"قانون جنایی\"، ماده ۲۶۹، نوعی سرقت تغییر شکل ویژه را تنظیم می کند که به معنای پرده دزدی، تقلب و تبدیل dispossession به سرقت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some of the repressed elements were irreducibly preserved in the unconscious. The constant recurrence of dispossession piled up Bulosan's repetitive trauma through the return of the repressed.
[ترجمه گوگل]برخی از عناصر سرکوب شده به طور غیرقابل کاهشی در ناخودآگاه حفظ شدند تکرار مداوم سلب مالکیت، آسیب‌های مکرر بولوسان را از طریق بازگشت سرکوب‌شدگان تلنبار کرد
[ترجمه ترگمان]برخی از عناصر سرکوب شده در ضمیر ناخودآگاه حفظ شدند تکرار همیشگی of، آسیب تکراری Bulosan ها را از طریق بازگشت سرکوب، انباشته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If restitution were awarded, the award of lost profits would be analogous to cases of temporary dispossession .
[ترجمه گوگل]اگر استرداد اعطا شود، اعطای سود از دست رفته مشابه موارد سلب مالکیت موقت خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر restitution داده شود، این جایزه از دست رفته مشابه موارد سلب مالکیت موقت خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Does it instill a sense of alienation and cultural dispossession or of cultural advantage?
[ترجمه گوگل]آیا حس بیگانگی و سلب مالکیت فرهنگی یا مزیت فرهنگی را القا می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این حس حس بیگانگی و یا مزایای فرهنگی را القا می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سلب مالکیت (اسم)
expropriation, dispossession

خلع ید (اسم)
eviction, dispossession

انگلیسی به انگلیسی

• act of depriving of home or property, confiscation, eviction

پیشنهاد کاربران

بپرس