disposal

/dɪˈspoʊzl̩//dɪˈspəʊzl̩/

معنی: دسترس، در اختیار، در معرض گذاری
معانی دیگر: (طرز قرارگیری) ترتیب، آرایش، صف آرایی، رسیدگی، اداره کردن، ارزانی داشتن، (از گیر چیزی) خلاص شدن، (از شر چیزی) راحت شدن، کلک (چیزی یا کسی را) کندن، دورانداختن، (دستگاهی که در زیر دستشویی آشپزخانه تعبیه شده و زباله و غیره را خرد می کند و به لوله ی فاضلاب می ریزد) زباله خرد کن (garbage disposal هم می گویند)، اختیار، آزادی، مصرف، درمعر­ گذاری

جمله های نمونه

1. the disposal of dirty paper napkins
دور انداختن دستمال کاغذی های کثیف

2. the disposal of enemy aircraft by concentrated fire
نابود سازی هواپیمای دشمن با تیراندازی متمرکز

3. the disposal of furniture in a room
ترتیب مبل و صندلی در یک اتاق

4. the disposal of political offices to one's fellow party members
دادن شغل های سیاسی به دوستان هم حزب

5. the disposal of the troops along the river
صف آرایی قشون در راستای رودخانه

6. garbage disposal
بردن یا جمع آوری آشغال،آشغالدانی

7. at one's disposal
در اختیار،در دست،به فرمان،تحت فرمان

8. at the disposal of
در اختیار،به صلاحدید،بنابه خواست

9. he has several cars at his disposal
او چندین اتومبیل در اختیار دارد.

10. the house, such as it is, is at your disposal
خانه با آنکه قابلی ندارد در اختیار شماست.

11. The Commission has complete control over the disposal of the funds.
[ترجمه پوزیترون] کمیسیون بر تخصیص بودجه کنترل کامل دارد
|
[ترجمه گوگل]کمیسیون کنترل کاملی بر دفع وجوه دارد
[ترجمه ترگمان]کمیسیون کنترل کامل این سرمایه ها را در اختیار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The disposal of hazardous waste is a serious problem.
[ترجمه گوگل]دفع زباله های خطرناک یک مشکل جدی است
[ترجمه ترگمان]دفع زباله های خطرناک یک مشکل جدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Congress passed a law that regulates the disposal of waste.
[ترجمه گوگل]کنگره قانونی را تصویب کرد که دفع زباله را تنظیم می کند
[ترجمه ترگمان]کنگره قانونی تصویب کرد که دفع زباله را قانونمند سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They city needs a new sewage disposal system.
[ترجمه گوگل]آنها شهر به یک سیستم دفع فاضلاب جدید نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]این شهر به سیستم دفع فاضلاب جدیدی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Bomb disposal experts carried out a controlled explosion on the suspect package.
[ترجمه گوگل]کارشناسان خنثی سازی بمب یک انفجار کنترل شده در بسته مشکوک انجام دادند
[ترجمه ترگمان]کارشناسان خنثی سازی بمب یک انفجار کنترل شده را بر روی بسته مظنون انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I had no time at my own disposal.
[ترجمه گوگل]من هیچ وقت در اختیار خودم نداشتم
[ترجمه ترگمان]من هیچ وقت در اختیار خودم نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Discarded acid should be neutralized with alkali before disposal.
[ترجمه گوگل]اسید دور ریخته شده باید قبل از دفع با قلیایی خنثی شود
[ترجمه ترگمان]اسید Discarded باید قبل از مصرف با قلیایی خنثی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The profit or loss on the disposal of an asset must be accounted for.
[ترجمه گوگل]سود یا زیان حاصل از واگذاری دارایی باید حسابداری شود
[ترجمه ترگمان]سود یا ضرر در اختیار یک دارایی باید به حساب آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دسترس (اسم)
access, disposal

در اختیار (اسم)
disposal

در معرض گذاری (اسم)
disposal, exposure

تخصصی

[حسابداری] واگذاری
[عمران و معماری] تخلیه - دفع
[بهداشت] دفع
[خاک شناسی] زدایش

انگلیسی به انگلیسی

• getting rid of; act of disposing, arranging; device that grinds up garbage
if you have something at your disposal, you can use it at any time.
disposal is the act of getting rid of something.

پیشنهاد کاربران

واگذاری -
دوستان این کلمه اسم هست نه فعل
به معنای دفع، انهدام
نه دفع کردن!
واگذاری، اعراض
when you get rid of something
اختیار
مدیریت دفع پسماند
I am at your disposal
در خدمتم، در خدمتگزاری آماده ام، خدمتتون هستم، در خدمت شما هستم
at sb`s disposal
دم دست بودن
در دسترس بودن
bomb disposal team
تیم خنثی سازی بمب
فروش محصول، سهام و غیره
✔️دسترس، در دسترس، در اختیار
. . .
A: All right, you get your shot. Meet me tomorrow at the Saint Regis at ten and tell me how the gusty little schmuck who needs a ride home would re - structure these deals. And you'd better be prepared
B: I'm at your disposal
Limitless 2011🎥
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : dispose
اسم ( noun ) : disposition / disposal
صفت ( adjective ) : disposed
قید ( adverb ) : _
✅ لطفا معانی disposal و disposition را در دیکشنری معتبر سرچ کنید چون کاملا باهم متفاوت هستند
مدیریت
Management
چگونگی مصرف. واگذار کردن
( خرده فروشی ) ضایعات
disposal: به معنای واگذاری
the disposal of his shares in the company
و یه جای دیگه به معنای دفع هستش.

garbage disposal: دفع زباله
اخراج
دور ریختن
اسقاط
disposal ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: دفع 1
تعریف: فعالیت های مرتبط با مدیریت درازمدت پسماندهای غیرقابل استفاده و مواد باقی مانده از پردازش آنها
۱. خلاصی، خلاص شدن ( از شر چیزی ) ، انهدام، امحا
۲. ( فنی/تخصصی ) فروش، رد کردن
۳. نحوه ی خرج کردن
۴. بخش ( دستگاه/واحد ) پسماند ( زباله ) خردکنی ( زیر سینک آشپزخانه )
۵. at somebody’s/your disposal ( چیزی ) در اختیار کسی بودن، ( شخصی ) در خدمت کسی بودن ( آماده ی کمک بودن )
مواد دور ریختنی _ زباله
اتلاف _ انتقال
۱ ) انهدام
۲ ) دسترسی
در دسترس
دفع
یکبارمصرف
از رده خارج کردن
1 - انهدام ( چه اشیا باشه مثل زباله چه انسان باشه مثل یک گروه سرباز )
2 - ترتیب
1. خلاصی از چیزی مثل دور ریختن
2. در اختیار کسی
3. زباله خرد کن ( در زیر سینک ظرف شویی )
4. فروش
5. خرج
( آرشیو ) تعیین تکلیف
مدیریت، دفع، امحا
دفع - امحا -
دفع کردن ( محیط زیست )
دفن ( شیمی - رادیو اکتیو )
موجود
بدردبخور
حاضر و آماده
قابل حصول
دراختیار
امحاء
( پسماند ) مدیریت، رسیدگی
مدیریت کاری
مثلا در pruning waste disposal می توان گفت مدیریت پسماندها و ضایعات حاصل از هرس
انهدام

دسترس
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس