disposable

/dɪˈspoʊzəbl̩//dɪˈspəʊzəbl̩/

معنی: قابل عرضه، در معرض، از دست دادنی
معانی دیگر: دور انداختنی، یک بار مصرف، قابل خرج، قابل مصرف، در اختیار، موجود، دم دست، درمعر­

جمله های نمونه

1. disposable assets
دارایی های در دسترس

2. a disposable cup
لیوان یک بار مصرف

3. a disposable diaper
پوشک یکبار مصرف

4. a disposable napkin
دستمال سفره ی دورانداز

5. they have an urgent need for all disposable air combat units
آنها به همه ی یگان های رزمی هوایی موجود نیاز فوری دارند.

6. Disposable nappies are fairly straightforward to put on.
[ترجمه گوگل]پوشک های یکبار مصرف برای پوشیدن نسبتاً ساده هستند
[ترجمه ترگمان]پوشک یکبار مصرف بسیار ساده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At this hospital we use up bandages, disposable gloves and other consumables at an alarming rate.
[ترجمه گوگل]در این بیمارستان ما از بانداژ، دستکش یکبار مصرف و سایر مواد مصرفی با سرعت هشدار دهنده ای استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]در این بیمارستان از نوارهای زخم بندی، دستکش های disposable و مواد مصرفی دیگر به میزان هشدار دهنده استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The use of disposable products is considered ecologically unsound.
[ترجمه گوگل]استفاده از محصولات یکبار مصرف از نظر زیست محیطی نامناسب تلقی می شود
[ترجمه ترگمان]استفاده از محصولات یک بار مصرف از نظر اکولوژیکی در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This implies that the disposable income of the republics and provinces in 1985 was about 251 billion dinars.
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که درآمد قابل تصرف جمهوری ها و استان ها در سال 1364 حدود 251 میلیارد دینار بوده است
[ترجمه ترگمان]این نشان می دهد که درآمد یک بار مصرف این جمهوری و ایالات در سال ۱۹۸۵، حدود ۲۵۱ میلیارد دینار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In view of the high local disposable income, the potential for an evening dining-out market is clearly high.
[ترجمه سامان] با توجه به درآمد مازاد بالای محلی ها، پتانسیل بازار غذای بیرون به وضوح بالاست.
|
[ترجمه گوگل]با توجه به درآمد قابل تصرف محلی بالا، پتانسیل برای یک بازار ناهار خوری عصرانه به وضوح زیاد است
[ترجمه ترگمان]با توجه به درآمد بالا از مصرف محلی، پتانسیل یک بازار شام به وضوح بالا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Neo-Dadaists turned to the mass-produced imagery and disposable goods of the consumer society.
[ترجمه گوگل]نئو دادائیست ها به تصاویر تولید انبوه و کالاهای یکبار مصرف جامعه مصرفی روی آوردند
[ترجمه ترگمان]Dadaists جدید به تصاویر تولید شده و کالاهای مصرفی جامعه مصرفی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Use separate sterile, disposable washcloths to clean up.
[ترجمه گوگل]برای تمیز کردن از پارچه های استریل و یکبار مصرف جداگانه استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]از استریل کردن جداگانه و یک بار مصرف برای تمیز کردن استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Nine million disposable nappies are discarded in Britain every day.
[ترجمه گوگل]روزانه 9 میلیون پوشک یکبار مصرف در بریتانیا دور ریخته می شود
[ترجمه ترگمان]در هر روز نه میلیون پوشک در انگلستان دور ریخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Older people have disposable income and leisure time, key factors in their willingness and ability to buy and use computers.
[ترجمه گوگل]افراد مسن دارای درآمد قابل تصرف و اوقات فراغت هستند که عوامل کلیدی در تمایل و توانایی آنها برای خرید و استفاده از رایانه است
[ترجمه ترگمان]افراد سالمند درآمد یک بار مصرف و زمان فراغت، عوامل کلیدی در تمایل و توانایی برای خرید و استفاده از رایانه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل عرضه (صفت)
disposable

در معرض (صفت)
open, disposable

از دست دادنی (صفت)
disposable

تخصصی

[بهداشت] یکبار مصرف
[ریاضیات] یکبار مصرف
[پلیمر] یکبار مصرف

انگلیسی به انگلیسی

• item which is meant to be used once and then discarded
meant to be used once and then discarded
disposable things are designed to be thrown away after they have been used once.

پیشنهاد کاربران

disposable یک بار مصرف / در بعضی از کتاب ها چندبار مصرف ترجمه شده است
🇺🇸/dɪˈspəʊzəbl/
🇬🇧/dɪˈspəʊzəbl/
made to be thrown away after use
e. g: disposable razors
آدم بی مصرف، آدم بی خاصیت.
این کلمه بار منفی دارد و اصطلاحا dirty word است و در مکالمات روزمره باید بااحتیاط مورد استفاده قرار گیرد.
قابل تصرف
/dɪˈspəʊ. zə. bəl/
A disposable product is intended to be thrown away after use
صفت/ یکبار مصرف
disposable nappies
disposable cups/cutlery/plates
a disposable camera
daily disposable contact lenses
...
[مشاهده متن کامل]

a disposable razor/syringe/needle/glove
High - tech gadgets have become disposable

disposable
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/disposable
یکبار مصرف اشتباه ❌️چند بار مصرف واژه بهتری هست
در پزشکی وقتی عضوی رو بشه از بدن خارج کرد و آسیبی هم به دنبال نداشته باشه میگن disposable هست
مثل آپاندیس
disposable ( مهندسی محیط زیست و انرژی )
واژه مصوب: دفع شدنی
تعریف: ویژگی محصولات مصرفی یا وسایل بسته بندی ای که پس از یک یا چند بار استفاده دور ریخته می شوند
در دسترس
قابل حذف
قابل برداشت
مازاد
disposable income
درآمد مازاد ( مازاد بر نیازهای حیاتی )
در اختیار
در دسترس/قابل عرضه، در معرض/ دورانداختنی، یکبار مصرف
کنار گذاشتنی
قابل تعویض
قطعه یک بار مصرف
یک بار مصرف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس