dispiriting

جمله های نمونه

1. It was a bit dispiriting to see so few people arriving for the meeting.
[ترجمه گوگل]دیدن تعداد کمی از افراد که برای جلسه آمده اند کمی ناراحت کننده بود
[ترجمه ترگمان]دیدن این همه آدم که برای جلسه می آمدند کمی dispiriting بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Our lack of progress is very dispiriting.
[ترجمه گوگل]عدم پیشرفت ما بسیار ناراحت کننده است
[ترجمه ترگمان]عدم پیشرفت ما بسیار پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It's very dispiriting for anyone to be out of a job.
[ترجمه گوگل]بیکاری برای هر کسی بسیار آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان]این به خاطر هر کسی که از شغل خارج بشه خیلی dispiriting
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The survey holds even more dispiriting news for unionism.
[ترجمه گوگل]این نظرسنجی اخبار ناامیدکننده تری برای اتحادیه گرایی دارد
[ترجمه ترگمان]این بررسی حتی خبره ای dispiriting را برای unionism هم در دست دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The dispiriting memories of the seventies were fading. Mass unemployment had lost its old political potency.
[ترجمه گوگل]خاطرات دلخراش دهه هفتاد در حال محو شدن بود بیکاری گسترده قدرت سیاسی قدیمی خود را از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]خاطرات dispiriting دهه هفتاد در حال محو شدن بود بیکاری انبوه قدرت سیاسی قدیمی خود را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To stare at an empty vastness would be dispiriting; perhaps also it would bring about too great a sense of isolation.
[ترجمه گوگل]خیره شدن به وسعت خالی، مایوس کننده خواهد بود شاید همچنین باعث ایجاد حس انزوای بیش از حد شود
[ترجمه ترگمان]برای زل زدن به یک وسعت خالی، dispiriting بود؛ شاید هم چنین به نظر می رسید که به تنهایی احساس انزوا و انزوا را به همراه می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dispiriting experiences like this will quickly damage the reputation of UK higher education abroad.
[ترجمه گوگل]تجربیات دلخراش مانند این به سرعت به شهرت آموزش عالی بریتانیا در خارج از کشور آسیب می رساند
[ترجمه ترگمان]تجربیات dispiriting مانند این به سرعت به شهرت آموزش عالی بریتانیا در خارج لطمه می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That is a crude characterisation of Lithuania’s dispiriting politics ever since the country regained its independence in 199
[ترجمه گوگل]این یک توصیف خام از سیاست ناامیدکننده لیتوانی از زمانی است که این کشور استقلال خود را در سال 199 به دست آورد
[ترجمه ترگمان]این یک توصیف خام از سیاست dispiriting لیتوانی از زمانی است که این کشور در ۱۹۹ سالگی استقلال خود را بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A while ago I had a dispiriting conversation with another eminent European scientist.
[ترجمه گوگل]چندی پیش با یکی دیگر از دانشمندان برجسته اروپایی گفتگوی دلخراشی داشتم
[ترجمه ترگمان]مدتی پیش، من با یک دانشمند برجسته اروپائی گفت وگو کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The dispiriting task of assessing damage at the Harlow research institute took several days.
[ترجمه گوگل]کار خسته کننده ارزیابی آسیب در موسسه تحقیقاتی هارلو چند روز طول کشید
[ترجمه ترگمان]وظیفه dispiriting ارزیابی آسیب در موسسه تحقیقات هارلو چند روز طول کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Although there were fleeting moments of engaging interplay between the lower strings, the performance was strangely dispiriting.
[ترجمه گوگل]اگرچه لحظات گذرا از تعامل جذاب بین سیم های پایین وجود داشت، اجرا به طرز عجیبی دلسردکننده بود
[ترجمه ترگمان]اگرچه لحظه های گذرای تعامل بین رشته های پایینی وجود داشت، اما عملکرد به طرز عجیبی ضعیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The results of China's first national pollution survey make for dispiriting reading.
[ترجمه گوگل]نتایج اولین نظرسنجی ملی آلودگی در چین باعث ناراحتی خواندن می شود
[ترجمه ترگمان]نتایج نخستین بررسی آلودگی ملی چین برای مطالعه dispiriting است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She stopt to blush and laugh at her own relapse, and then resumed a more serious, more dispiriting cogitation upon what had been, and might be, and must be.
[ترجمه گوگل]او متوقف شد تا سرخ شود و به عود خود بخندد، و سپس به فکر جدی تر و ناراحت کننده تر در مورد آنچه بوده است، و ممکن است، و باید باشد، از سر گرفت
[ترجمه ترگمان]مکث کرد تا سرخ شود و دوباره به فکر بازگشت خودش باشد، و بعد دوباره به فکر فرورفت که چه اتفاقی افتاده، و باید هم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• something that is dispiriting causes you to lose your enthusiasm and excitement.

پیشنهاد کاربران

If something is dispiriting, it makes you feel down, hopeless, or that you lack enthusiasm
تضعیف روحیه، سیاه نمایی
افسرده کردن، دلسرد کردن، روحیه را باختن
دلسرد کننده