dispersion

/ˌdɪˈspɜːrʒən//dɪˈspɜːʃn̩/

معنی: انتشار، پراکندگی، تفرق، اوارگی، تجریهنور
معانی دیگر: پراکنش، پاشش، پخش، فراپاشی، پراشش، (نور) تجزیه، طیف سازی، (فیزیک و الکترونیک) پاشندگی، پراکندی، فراپاشی تابش الکتروماگنتیک (بر معیار ویژگی به خصوصی مثل طول موج)، (شیمی) پاشیدگی، (محلول) پراشدار، (d بزرگ) رجوع شود به: diaspora

جمله های نمونه

1. dispersion hardening
(فلز کاری) سخت سازی پراکندی

2. partial dispersion
پاشندگی پاره ای

3. the dispersion of armored forces over a broad area
پراکنش نیروهای زرهی در ناحیه ای وسیع

4. the dispersion of light by a prism
تجزیه ی نور توسط منشور

5. ellipses of dispersion
(هندسه) بیضی های پراکندگی

6. The threat will force greater dispersion of their forces.
[ترجمه گوگل]تهدید باعث پراکندگی بیشتر نیروهای آنها خواهد شد
[ترجمه ترگمان]تهدید باعث پراکندگی بیشتر نیروهای خود خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The dispersion of earnings increased among college graduates.
[ترجمه گوگل]پراکندگی درآمدها در بین فارغ التحصیلان دانشگاهی افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]پراکندگی درآمدها در بین فارغ التحصیلان دانشگاهی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Dispersion: This is the ability of a detergent to break up a body of dirt into fine particles.
[ترجمه گوگل]پراکندگی: این توانایی یک ماده شوینده برای شکستن کثیفی به ذرات ریز است
[ترجمه ترگمان]پراکندگی: این توانایی یک ماده شوینده برای شکستن بدنه خاک به ذرات ریز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The plasmon dispersion and Charge-Density Wave(CDW)instability for electron superlattice are also studied. The criterion of the unstable region of CDW is obtained.
[ترجمه گوگل]پراکندگی پلاسمون و ناپایداری موج بار-چگالی (CDW) برای ابرشبکه الکترونی نیز مورد مطالعه قرار گرفته است معیار ناحیه ناپایدار CDW به دست می آید
[ترجمه ترگمان]پراکندگی plasmon و ناپایداری موج - چگالی (CDW)برای superlattice الکترونی مورد مطالعه قرار می گیرند معیار منطقه ناپایدار of بدست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Based on the dispersion equations, 'Downhill Simplex' method is utilized to measure the thickness and optical constants of thin film by fitting the curve of measured transmission spectrum.
[ترجمه گوگل]بر اساس معادلات پراکندگی، از روش Downhill Simplex برای اندازه گیری ضخامت و ثابت های نوری لایه نازک با برازش منحنی طیف انتقال اندازه گیری شده استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]براساس معادلات پراکندگی، از روش Simplex تپه برای اندازه گیری ضخامت و ثابت های نوری فیلم نازک با برازش منحنی طیف انتقال اندازه گیری شده استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Colloidal particles do not settle and can not be separated from the dispersion medium by ordinary techniques such as filtration and centrifugation.
[ترجمه گوگل]ذرات کلوئیدی ته نشین نمی شوند و با تکنیک های معمولی مانند فیلتراسیون و سانتریفیوژ نمی توانند از محیط پراکندگی جدا شوند
[ترجمه ترگمان]ذرات Colloidal ساکن نیستند و نمی توانند با روش های معمولی مانند فیلتراسیون و سانتریفوژ، از محیط انتشار جدا شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the water evaporates, the coalescing agents cause the acrylic dispersion to fuse and form the surface coating.
[ترجمه گوگل]با تبخیر آب، عوامل ادغام کننده باعث ذوب شدن پراکندگی اکریلیک و تشکیل پوشش سطح می شوند
[ترجمه ترگمان]وقتی که آب بخار می شود، عوامل coalescing باعث می شود که پراکندگی انرژی به هم متصل شوند و پوشش سطح را شکل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. During periods of relative food shortage males tend to move less; dispersion evidently reduces competition for resources.
[ترجمه گوگل]در طول دوره‌های کمبود نسبی غذا، مردان تمایل کمتری به حرکت دارند پراکندگی به وضوح رقابت برای منابع را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]در طول دوره های مربوط به کمبود غذای نسبی، مردان تمایل به حرکت کمتری دارند؛ پراکندگی ظاهرا رقابت را برای منابع کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This could be a direct consequence of the high internal velocity dispersion in the molecular clouds.
[ترجمه گوگل]این می تواند نتیجه مستقیم پراکندگی سرعت داخلی بالا در ابرهای مولکولی باشد
[ترجمه ترگمان]این می تواند نتیجه مستقیم پراکندگی سرعت داخلی بالا در ابر ملکولی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انتشار (اسم)
report, proclamation, publication, propagation, incidence, circulation, diffusion, dissemination, currency, issuance, dispersion, effluence

پراکندگی (اسم)
scissoring, dissipation, diaspora, scattering, dispersion, dispersal

تفرق (اسم)
scattering, dispersion

اوارگی (اسم)
tramp, dispersion, vagrancy

تجریهنور (اسم)
dispersion

تخصصی

[حسابداری] پراکندگی
[خودرو] قدرت معلق نگهداشتن مواد در حلال
[شیمی] پاشیدگی، (محلول ) پراشدار
[سینما] تجزیه نور
[عمران و معماری] پراکندگی - پخش شدگی - پاشندگی - پاشیدگی
[کامپیوتر] پراکندگی
[برق و الکترونیک] پراکندگی ؛ پاشیدگی ؛ تجزیه 1. فرایند جداسازی تابش با بسامد، انرژی، سرعت یا مشخصه متفاوت. منشور یا توری پراش نور سفید را به مؤلفه های رنگی اش تجزیه می کند. یک میدان مغناطیسی نیز الکترونها را بر حسب سرعتشان پراکنده یا مرتب می کند. 2. پراکنده شدن تابش ریزموج توسط مانع. 3. توزیع ذرات به دقت تقسیم شده در یک محیط. - پراکندگی
[صنایع غذایی] پراکندگی : پخش شدن ذرات جامد در محلول
[زمین شناسی] پراکندگی، پخش شدگی
[بهداشت] پراکندگی - انتشار
[نساجی] تعلیق - دیسپرس - پراکندگی - دیسپرسیون - معلق بودن محلول مایع و ذرات جامد
[ریاضیات] تجزیه ی نور، پراکندگی، انتشار، پخش، پاشیدگی، پاشندگی، پراکنده، واگرایی، تعلیق
[معدن] پراکنش (ژئوشیمی)
[خاک شناسی] پراکندگی
[پلیمر] پراکندگی، پاشیدگی، پخش
[آب و خاک] پراکنش، پراکندگی

انگلیسی به انگلیسی

• scattering; dispersal, sending out
dispersion is the spreading of people or things over a wide area; a formal word.

پیشنهاد کاربران

پراکندگی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : disperse
اسم ( noun ) : dispersal / dispersion
صفت ( adjective ) :
قید ( adverb ) :
پخش شدگی
[مهندسی ترافیک] انتشار و پراکندگی بعنوان مثال انتشار و پراکندگی آلاینده ها توسط وسایل نقلیه در بزرگراها و معابر شریانی و . . .
در مهندسی عمران به معنای واگرایی می باشد.
dispersion ( شیمی )
واژه مصوب: پاشش
تعریف: تجزیۀ بسامدهای گوناگون موج مرکب به مؤلفه‏های آن براثر سرعت‏های متفاوت موج در محیط انتشار
سوسپانسیون
پاشندگی ( در اپتیک )

بپرس