dispersal

/ˌdɪˈspɜːrsl̩//dɪˈspɜːsl̩/

معنی: پراکندگی
معانی دیگر: پاشیدگی، پاشش، پراکنش، توزیع، پخش، انتشار، فراپاشی

جمله های نمونه

1. the dispersal of new life forms on (the planet) earth
پراکنش شکل های جدید زیست در کره ی زمین

2. Plants have different mechanisms of dispersal for their spores.
[ترجمه گوگل]گیاهان مکانیسم های مختلفی برای پراکندگی هاگ خود دارند
[ترجمه ترگمان]گیاهان مکانیزم های متفاوتی از پراکندگی برای spores دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They called for the peaceful dispersal of the demonstrators.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار پراکندگی مسالمت آمیز تظاهرکنندگان شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار پراکندگی مسالمت آمیز تظاهرات کنندگان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The police ordered the dispersal of the crowds gathered round the building.
[ترجمه گوگل]پلیس دستور داد تا جمعیتی را که در اطراف ساختمان جمع شده بودند متفرق کنند
[ترجمه ترگمان]پلیس دستور داد که جمعیت در اطراف ساختمان جمع شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Similar patterns of dispersal could be seen on the terraces themselves, with S3 always standing further back than the rest.
[ترجمه گوگل]الگوهای مشابهی از پراکندگی را می‌توان در خود تراس‌ها مشاهده کرد، با S3 همیشه عقب‌تر از بقیه
[ترجمه ترگمان]الگوهای مشابهی از پراکندگی را می توان بر روی themselves دید، و S۳ همیشه عقب تر از بقیه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His main focus is what this dispersal tells us about human variation and evolution.
[ترجمه گوگل]تمرکز اصلی او چیزی است که این پراکندگی در مورد تنوع و تکامل انسان به ما می گوید
[ترجمه ترگمان]تمرکز اصلی او این است که این پراکندگی در مورد تنوع انسانی و تکامل انسان به ما می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For a long time dispersal of any book from a public library was considered anathema.
[ترجمه گوگل]برای مدت طولانی پراکندگی هر کتابی از یک کتابخانه عمومی به عنوان کفر تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]برای یک دوره طولانی، هر کتابی که از یک کتابخانه عمومی منتشر می شد، لعن شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some 30% of the trees whose dispersal agent is known in these forests are dispersed by elephants.
[ترجمه گوگل]حدود 30 درصد از درختانی که عامل پراکندگی آنها در این جنگل ها شناخته شده است توسط فیل ها پراکنده می شوند
[ترجمه ترگمان]حدود ۳۰ % از درختانی که عامل پراکندگی آن ها در این جنگل ها شناخته شده است توسط فیل ها پراکنده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some details of the mechanisms of dispersal of such imported goods can be obtained by a more detailed examination of their distributions.
[ترجمه گوگل]برخی از جزئیات مکانیسم های پراکندگی این گونه کالاهای وارداتی را می توان با بررسی دقیق تر توزیع آنها به دست آورد
[ترجمه ترگمان]برخی از جزییات مکانیزم های پراکندگی این کالاهای وارداتی را می توان با یک بررسی دقیق تر از توزیع های آن ها بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. First, dispersal of shareholdings has led to effective control over the company being ceded to management.
[ترجمه گوگل]اول، پراکندگی سهام منجر به واگذاری کنترل موثر بر شرکت به مدیریت شده است
[ترجمه ترگمان]اول، پراکندگی of منجر به کنترل موثر بر شرکت شده است که به مدیریت واگذار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Linnaeus himself retained a dispersal of all species from a single mountain, formerly surrounded by sea.
[ترجمه گوگل]لینه خود پراکندگی همه گونه‌ها را از یک کوه، که قبلاً توسط دریا احاطه شده بود، حفظ کرد
[ترجمه ترگمان]لینه، خود، پراکندگی همه گونه را از یک کوه، که قبلا توسط دریا احاطه شده بود، حفظ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Its distribution again emphasises that the dispersal of some rare imports may have been governed by social or political factors.
[ترجمه گوگل]توزیع آن مجدداً تأکید می کند که پراکندگی برخی از واردات نادر ممکن است تحت تأثیر عوامل اجتماعی یا سیاسی باشد
[ترجمه ترگمان]توزیع آن مجددا تاکید می کند که پراکندگی برخی واردات نادر ممکن است توسط عوامل اجتماعی یا سیاسی اداره شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Our goal is a wider geographic dispersal of economic aid.
[ترجمه گوگل]هدف ما پراکندگی جغرافیایی گسترده تر کمک های اقتصادی است
[ترجمه ترگمان]هدف ما، پراکندگی جغرافیایی وسیع تر از کمک های اقتصادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In nature, seed dispersal is largely a matter of luck.
[ترجمه گوگل]در طبیعت، پراکندگی بذر تا حد زیادی یک شانس است
[ترجمه ترگمان]در طبیعت، پراکندگی دانه تا حد زیادی مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The dispersal of pupils militates against the neighbourhood school.
[ترجمه گوگل]پراکندگی دانش آموزان علیه مدرسه محله جنگ می کند
[ترجمه ترگمان]پراکندگی دانش آموزان نسبت به مدرسه همسایگی سخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پراکندگی (اسم)
scissoring, dissipation, diaspora, scattering, dispersion, dispersal

تخصصی

[برق و الکترونیک] تفرق، پراکندگی

انگلیسی به انگلیسی

• scattering, dissipation, disbanding
dispersal is the spreading of people or things over a wide area.

پیشنهاد کاربران

پراکندگی همراه با ایجاد فاصله و جدایی بین دو چیز
Dispersal of businesses and people from cities
پراکندگی ( فاصله ) بین مردم و مشاغل از شهر ها
فروپاشی ( مثل فروپاشی یک خانواده یا یک اجتماع )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : disperse
اسم ( noun ) : dispersal / dispersion
صفت ( adjective ) :
قید ( adverb ) :
پراکنش
بخش شدن

بپرس