dispatching

/ˌdɪˈspæt͡ʃɪŋ//dɪˈspæt͡ʃɪŋ/

معنی: اعزام، توزیع امکانات
معانی دیگر: اعزام، توزیع امکانات

جمله های نمونه

1. nicol is responsible for editing and dispatching reports
نیکول مسئول ویرایش و ارسال گزارش ها است.

2. On balance the economy of the dispatching countries would have benefited more by employing its human resources than by expelling them.
[ترجمه گوگل]در مجموع، اقتصاد کشورهای اعزام کننده با به کارگیری نیروی انسانی بیشتر از اخراج آنها سود می برد
[ترجمه ترگمان]در تعادل، اقتصاد کشورهای اعزام با به کارگیری منابع انسانی اش بیشتر از بیرون راندن آن ها سود می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The new leader put down the uprising by dispatching government troops to the area.
[ترجمه گوگل]رهبر جدید با اعزام نیروهای دولتی به منطقه، قیام را سرکوب کرد
[ترجمه ترگمان]رهبر جدید با اعزام نیروهای دولتی به این منطقه شورش را سرکوب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Meanwhile down south, William Brunskill was busy dispatching London's felons.
[ترجمه گوگل]در همین حال در جنوب، ویلیام برانسکیل مشغول اعزام جنایتکاران لندن بود
[ترجمه ترگمان]در همین حال، ویلیام Brunskill مشغول اعزام تبهکاران لندن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Before dispatching the rabbit it is necessary to induce the ferret to release its hold.
[ترجمه گوگل]قبل از اعزام خرگوش، لازم است که موش خرما را وادار کرد تا نگهدارنده خود را آزاد کند
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه خرگوش را اعزام کنیم لازم است که راسو را ترغیب کند تا آن را رها کند و آن را رها کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But before dispatching the plates, I thought to take a test shot from the telescope here.
[ترجمه گوگل]اما قبل از ارسال صفحات، به این فکر کردم که یک عکس آزمایشی از تلسکوپ اینجا بگیرم
[ترجمه ترگمان]اما قبل از اینکه بشقاب ها را اعزام کنند فکر کردم که یک امتحان از تلسکوپ دریافت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This paper introduces development of the ship-lock dispatching system.
[ترجمه گوگل]این مقاله توسعه سیستم دیسپاچینگ قفل کشتی را معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله توسعه سیستم اعزام به کشتی را معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The railway dispatching telephone system may be treated as a ladder network, its transmission characteristics can be precisely analysed and calculated by continuants (one kind of determinants).
[ترجمه گوگل]سیستم تلفن دیسپاچینگ راه آهن ممکن است به عنوان یک شبکه نردبانی در نظر گرفته شود، ویژگی های انتقال آن را می توان دقیقاً توسط عوامل پیوسته (یک نوع از عوامل تعیین کننده) تجزیه و تحلیل و محاسبه کرد
[ترجمه ترگمان]اعزام سیستم تلفن می تواند به عنوان یک شبکه نردبانی استفاده شود، مشخصات انتقالی آن را می توان به طور دقیق توسط continuants (یک نوع عوامل تعیین کننده)تحلیل و محاسبه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The high - performance dispatching system of deceleration torque is durable and easy for maintenance.
[ترجمه گوگل]سیستم دیسپاچینگ با کارایی بالا گشتاور کاهش سرعت بادوام و برای نگهداری آسان است
[ترجمه ترگمان]سیستم اعزام عملکرد با عملکرد بالا با دوام و برای نگهداری آسان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The hardware block diagram of the dispatching system were also given.
[ترجمه گوگل]بلوک دیاگرام سخت افزاری سیستم دیسپاچینگ نیز داده شد
[ترجمه ترگمان]نمودار بلوکی سخت افزار سیستم اعزام نیز ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The invention can achieve balanced message dispatching in long - connection access service level.
[ترجمه گوگل]این اختراع می تواند به ارسال متعادل پیام در سطح خدمات دسترسی طولانی مدت دست یابد
[ترجمه ترگمان]این اختراع می تواند به ارسال پیام متعادل در سطح خدمات دسترسی با اتصال بلند دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As a radio dispatching communication system, TETRA has been applied in urban rail transit. The design of strength of radio field has to meet special requirements due to complicated radio environment.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک سیستم ارتباطی دیسپاچینگ رادیویی، TETRA در حمل و نقل ریلی شهری استفاده شده است طراحی قدرت میدان رادیویی به دلیل محیط پیچیده رادیویی باید الزامات خاصی را برآورده کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک سیستم مخابره رادیویی، TETRA در حمل و نقل ریلی شهری مورد استفاده قرار گرفته است طراحی قدرت میدان رادیویی باید الزامات ویژه ای را با توجه به محیط رادیو پیچیده برآورده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The elevator traffic determines the dispatching strategy of the elevator group control system.
[ترجمه گوگل]ترافیک آسانسور استراتژی دیسپاچینگ سیستم کنترل گروه آسانسور را تعیین می کند
[ترجمه ترگمان]ترافیک آسانسور استراتژی اعزام سیستم کنترل گروه آسانسور را تعیین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. RTU has popular applications in electric power dispatching automation systems, but it seldom used in hydropower station Supervisory Computer Control Systems (SCCSs).
[ترجمه گوگل]RTU کاربردهای محبوبی در سیستم‌های اتوماسیون دیسپاچینگ توان الکتریکی دارد، اما به ندرت در سیستم‌های کنترل کامپیوتری نظارتی ایستگاه‌های برق آبی (SCCS) استفاده می‌شود
[ترجمه ترگمان]RTU کاربردهای فراوانی در سیستم های کنترل توان الکتریکی دارد، اما به ندرت در ایستگاه برق آبی و سیستم های کنترل کامپیوتری استفاده می شود (SCCSs)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعزام (اسم)
dispatch, dispatching, send-out

توزیع امکانات (اسم)
dispatch, dispatching

تخصصی

[کامپیوتر] توزیع امکانات اعزام
[ریاضیات] ارسال

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a dispatch or a dispatcher

پیشنهاد کاربران

گسیل، فرستش، فرستمان
فِرِستِش. از شاهنامه:به دل پر ز کین شد به رخ پر ز چین - فرسته فرستاد زی شاه چین.
پخش بار
توزیع
رسانیدن

بپرس