dispatcher

/ˌdɪˈspæt͡ʃər//dɪˈspæt͡ʃə/

معنی: اعزام کننده، توزیع کننده امکانات
معانی دیگر: نامه رسان، پیام رسان، پیک بر

جمله های نمونه

1. The connection ended before the dispatcher could talk to the caller.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه ارسال کننده بتواند با تماس گیرنده صحبت کند، اتصال پایان یافت
[ترجمه ترگمان]این ارتباط قبل از اینکه مامور اعزامی بتواند با تماس گیرنده صحبت کند به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A dispatcher for a small fleet of trucks, he found it hard not to get rattled when the calls piled up.
[ترجمه گوگل]او که اعزام کننده ناوگان کوچکی از کامیون‌ها بود، وقتی تماس‌ها انباشته می‌شد، سخت بود که سر و صدا نکند
[ترجمه ترگمان]یک اعزام کننده برای یک ناوگان کوچک از کامیون ها به سختی آن را پیدا کرد که زنگ زدن را به هم بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The dispatcher raised his arm, watching the red bulb above his head.
[ترجمه گوگل]اعزام کننده دستش را بالا برد و به لامپ قرمز بالای سرش نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]The بازویش را بالا برد و لامپ قرمزی را که بالای سرش بود نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This dispatcher algorithm design in "beam plate bridge design calculation procedure" in the asynchronous control question obtained has applied initially.
[ترجمه گوگل]این طرح الگوریتم دیسپاچر در «رویه محاسبه طراحی پل صفحه تیر» در سؤال کنترل ناهمزمان به‌دست‌آمده در ابتدا اعمال شده است
[ترجمه ترگمان]این الگوریتم اعزام کننده در \"روش محاسبه طراحی پل صفحه پرتو\" در مساله کنترل غیر همزمان که در ابتدا به دست آمده است طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The chief dispatcher was issuing fast, low - key instructions.
[ترجمه گوگل]ارسال کننده ارشد دستورات سریع و کم کلید صادر می کرد
[ترجمه ترگمان]اعزام کننده اصلی، صدور دستورها سریع و با کلید پایین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Working principle and structure of dispatcher of water press was analyzed.
[ترجمه گوگل]اصل کار و ساختار دیسپچر پرس آب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اصل کار و ساختار توزیع فشار آب مورد تحلیل قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The job dispatcher spawns multiple threads, each containing the code for a different subtask.
[ترجمه گوگل]Job Dispatcher رشته های متعددی ایجاد می کند که هر کدام حاوی کد یک زیرکار متفاوت است
[ترجمه ترگمان]توزیع کار، رشته های مختلف را تولید می کند، که هر کدام شامل کد برای یک subtask متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This dispatcher assured the gentleman that it was on the way.
[ترجمه گوگل]این اعزام کننده به آقا اطمینان داد که در راه است
[ترجمه ترگمان]این شرکت به این آقا اطمینان داده بود که در راه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Using a dispatcher queue to execute the code in parallel with the caller and then an OS event to block a public method that waits for the result (assuming a synchronous future pattern).
[ترجمه گوگل]استفاده از یک صف توزیع کننده برای اجرای کد به صورت موازی با تماس گیرنده و سپس یک رویداد سیستم عامل برای مسدود کردن یک روش عمومی که منتظر نتیجه است (با فرض الگوی همگام آینده)
[ترجمه ترگمان]استفاده از یک صف ارسال برای اجرا کد موازی با تماس گیرنده و سپس یک رویداد OS برای مسدود کردن یک روش عمومی که منتظر نتیجه باشد (فرض یک الگوی آینده همزمان)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Please see the dispatcher in the office of our team.
[ترجمه گوگل]لطفا اعزام کننده را در دفتر تیم ما ببینید
[ترجمه ترگمان]لطفا dispatcher را در دفتر تیم ما ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Meanwhile, a dispatcher detects the request and invokes the implementation, which runs the method and puts the result on the output queue.
[ترجمه گوگل]در همین حال، یک توزیع کننده درخواست را شناسایی کرده و پیاده سازی را فراخوانی می کند که متد را اجرا می کند و نتیجه را در صف خروجی قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، یک اعزام کننده درخواست را شناسایی کرده و اجرای آن را درخواست می کند، که این روش را اجرا می کند و نتیجه را در صف خروجی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The dispatcher checks to see whether the next process in the queue is in memory.
[ترجمه گوگل]توزیع کننده بررسی می کند که آیا فرآیند بعدی در صف در حافظه است یا خیر
[ترجمه ترگمان]اعزام کننده باید ببیند که آیا فرآیند بعدی در صف در حافظه است یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. InfoQ: How was the Akka 1 default dispatcher improved over 0; where is HawtDispatch useful or faster?
[ترجمه گوگل]InfoQ: چگونه توزیع کننده پیش فرض Akka 1 بیش از 0 بهبود یافت HawtDispatch در کجا مفید است یا سریعتر؟
[ترجمه ترگمان]InfoQ: How default Akka چگونه بیش از ۰ است؛ جایی که HawtDispatch مفید یا سریع تر است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A driver for an air-freight company radioed the dispatcher and asked to have the people at one of his stops meet him at his truck.
[ترجمه گوگل]یک راننده برای یک شرکت حمل و نقل هوایی با رادیو به دیسپچر زنگ زد و از مردم در یکی از ایستگاه هایش خواست تا او را در کامیونش ملاقات کنند
[ترجمه ترگمان]یک راننده برای یک شرکت حمل و نقل رادیو را صدا کرد و از او خواست که مردم را در یکی از متوقف شدن او در کامیون ملاقات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعزام کننده (اسم)
dispatcher

توزیع کننده امکانات (اسم)
dispatcher

تخصصی

[کامپیوتر] توزیع کننده امکانات ؛ اعزام کننده امکانات

انگلیسی به انگلیسی

• one who dispatches; one who oversees the departure of trains or other transport vehicles

پیشنهاد کاربران

کارمند رابط، پیام رسان،
نیروی اعزامی ( از آتشنشانی، اورژانس. . . )
dispatcher ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: پروازآما
تعریف: مسئول نظارت بر آمادگی هواپیمای غیرنظامی برای پرواز بعدی طبق برنامه
توزیع کننده [مهندسی کامپیوتر]
مراکزی مانند پلیس یا آنش نشانی که با دریافت تماس نیروهای خود را برای کمک اعزام می کنند.
راهبر

بپرس