disparity

/ˌdɪˈsperəti//dɪˈspærɪti/

معنی: ناجوری، اختلاف، عدم توافق، بی شباهتی
معانی دیگر: تمایز، ناسانی، نابرابری، تفاوت کامل، از هم جدایی، ناهمخوانی، فرور

جمله های نمونه

1. the disparity between his desires and the realities of his life
تمایز بین آرزوهای او و واقعیات زندگانیش

2. There is great disparity between the amount of work that I do and what I get paid for it.
[ترجمه R3Z4] ]اختلاف زیادی بین مقدار کاری که من انجام می دهم و چیزی که به خاطر آن به من پرداخت میشود وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]بین میزان کاری که انجام می‌دهم و آنچه در ازای آن دستمزد می‌گیرم، تفاوت زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اختلاف زیادی بین مقدار کاری که من انجام می دهم و آنچه که به آن می پردازم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The great disparity between the teams did not make for an entertaining game.
[ترجمه گوگل]اختلاف زیاد بین تیم ها باعث ایجاد یک بازی سرگرم کننده نشد
[ترجمه ترگمان]اختلاف بزرگ بین تیم ها برای یک بازی سرگرم کننده صورت نگرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We are still seeing a disparity between the rates of pay for men and women.
[ترجمه گوگل]ما همچنان شاهد اختلاف بین نرخ دستمزد مردان و زنان هستیم
[ترجمه ترگمان]ما هنوز هم اختلاف بین نرخ پرداختی برای مردان و زنان را شاهد هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. People came to realize that there was great disparity between the amount of work that they did and what they got paid for it.
[ترجمه گوگل]مردم متوجه شدند که بین میزان کاری که انجام می‌دهند و آنچه برای آن دستمزد می‌گیرند، تفاوت زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]مردم به این نتیجه رسیدند که اختلاف زیادی بین مقدار کاری که آن ها انجام داده اند و آنچه که آن ها برای آن پرداخت کرده اند وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In this sense, economic disparity overrides political equality in the information sphere; the marketplace of ideas has grown severely skewed.
[ترجمه گوگل]به این معنا، نابرابری اقتصادی بر برابری سیاسی در حوزه اطلاعاتی غلبه دارد بازار ایده ها به شدت منحرف شده است
[ترجمه ترگمان]به این معنا، نابرابری های اقتصادی در مقابل برابری سیاسی در حوزه اطلاعات را تحت الشعاع قرار می دهد؛ بازار ایده ها به شدت نامتوازن شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Concern was also expressed over the growing disparity between living standards in Phnom Penh and in the rest of the country.
[ترجمه گوگل]همچنین نگرانی در مورد اختلاف رو به رشد بین استانداردهای زندگی در پنوم پن و سایر نقاط کشور ابراز شد
[ترجمه ترگمان]نگرانی در مورد اختلاف فزاینده بین استانداردهای زندگی در پنوم پن و بقیه کشور ابراز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This disparity in social attitudes is certainly reflected in the ambivalent feelings held by retired people.
[ترجمه گوگل]این نابرابری در نگرش های اجتماعی قطعاً در احساسات دوسوگرایانه افراد بازنشسته منعکس می شود
[ترجمه ترگمان]این اختلاف در نگرش های اجتماعی به طور حتم در احساسات ambivalent که توسط افراد بازنشسته برگزار می شود منعکس می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Pop Tarts are the apotheosis of this disparity between rhetoric and achievement.
[ترجمه گوگل]پاپ تارت ها نقطه پایان این اختلاف بین لفاظی و دستاورد هستند
[ترجمه ترگمان]پاپ Pop سرشار از این اختلاف بین معانی بیان و موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The disparity is acknowledged in the Bill with an attempt at a discount scheme, but that disparity has not been overcome.
[ترجمه گوگل]این نابرابری در لایحه با تلاش برای یک طرح تخفیف پذیرفته شده است، اما این اختلاف برطرف نشده است
[ترجمه ترگمان]این اختلاف در لایحه لایحه تخفیف مورد تایید قرار گرفته است، اما این اختلاف بر این اختلاف غلبه نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Of course, disparity between the timber industry and environmental groups centres on the definition of sustainability.
[ترجمه گوگل]البته، تفاوت بین صنعت چوب و گروه های محیطی بر تعریف پایداری متمرکز است
[ترجمه ترگمان]البته، اختلاف بین صنعت چوب و مراکز اجتماعی بر روی تعریف پایداری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The disparity between solar noon and mean noon widens and narrows as the seasons change, on a sliding scale.
[ترجمه گوگل]نابرابری بین ظهر خورشیدی و نیمه ظهر با تغییر فصول، در مقیاسی کشویی، بزرگتر و باریکتر می شود
[ترجمه ترگمان]اختلاف بین ظهر و میانگین ظهر بزرگ تر و باریک می شود و فصل تغییر می کند و در مقیاس لغزشی تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We are still seeing a disparity between men's and women's salaries.
[ترجمه گوگل]ما همچنان شاهد اختلاف حقوق زنان و مردان هستیم
[ترجمه ترگمان]ما هنوز هم اختلاف بین حقوق زنان و مردان را می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Despite the disparity in execution the result is surprisingly similar.
[ترجمه گوگل]با وجود تفاوت در اجرا، نتیجه به طرز شگفت انگیزی مشابه است
[ترجمه ترگمان]علی رغم این اختلاف در اجرا، نتیجه به طرز شگفت آوری مشابه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Barricades Week revealed the enormous disparity between de Gaulle's policy and the reality of its implementation.
[ترجمه گوگل]هفته موانع، تفاوت بسیار زیاد بین سیاست دوگل و واقعیت اجرای آن را آشکار کرد
[ترجمه ترگمان]* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ناجوری (اسم)
dissonance, inconvenience, contrariness, inconsistency, incoherence, inconsistence, unlikelihood, discordance, disparity, heterogeny, incommodity, inconsonance, xenogenesis

اختلاف (اسم)
friction, quarrel, cross, discord, division, variation, disagreement, difference, schism, schismatism, scissoring, variance, disparity, discrepancy, dissension, versatility, inequality, mean square deviation

عدم توافق (اسم)
objection, discord, disagreement, disaccord, odds, discordance, disparity, discrepancy, disconformity, disharmony, dissension, dissidence, irreconcilability

بی شباهتی (اسم)
disparity, dissimilation, dissimilitude

انگلیسی به انگلیسی

• inequality; difference, dissimilarity
a disparity between things is a difference between them; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تفاوت. اختلاف. ناهمخوانی
مثال:
Over the last 45 years wealth disparity has increased dramatically
بطور چشمگیری سرتاسر ۴۵ سال گذشته اختلاف ثروت افزایش یافته است.
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A difference or inequality between groups ⚖️
🔍 مترادف: Inequality
✅ مثال: The report highlighted the disparity in income between different regions.
compliance disparity
یعنی نابرابری در پایبندی ( مثلا در تعهدات )
نابرابری
پراکندگی نابرابر
سوءتناسب
نبود توازن
عدم مساوات
عدم تساوی
تفاوت
دیسپاریته
عدم پاریته
بی تعادلی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : disparity
✅️ صفت ( adjective ) : disparate
✅️ قید ( adverb ) : _
ناهمخوانی، تفاوت ، عدم همخوانی ( noun )
نابرابری
تبعیض
The glaring disparity
تمایز روشن
پراکندگی قدرت disparity of powers

ناهمخوانی
اختلاف
تمایز
ناهمخوانی، نابرابر، تفاوت، اختلا
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس