1. An overnight stay at a friend's house disorients me.
[ترجمه احمد قربانی] یک شب اقامت در خانه یکی از دوستان من را منحرف می کند|
[ترجمه گوگل]یک شب اقامت در خانه یکی از دوستان من را سرگردان می کند[ترجمه ترگمان]یک شب در خانه دوست خود مرا گیج می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. When he regained consciousness he was disoriented and not sure how he had gotten there.
[ترجمه گوگل]وقتی به هوش آمد، سرگردان بود و مطمئن نبود که چگونه به آنجا رسیده است
[ترجمه ترگمان]وقتی به هوش آمد، گیج شد و مطمئن نبود که چگونه به آنجا رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]وقتی به هوش آمد، گیج شد و مطمئن نبود که چگونه به آنجا رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Society has been disoriented by changing values.
[ترجمه گوگل]جامعه با تغییر ارزش ها سرگردان شده است
[ترجمه ترگمان]جامعه با تغییر ارزش ها، گیج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جامعه با تغییر ارزش ها، گیج شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Whales become disoriented in shallow water.
[ترجمه گوگل]نهنگ ها در آب های کم عمق دچار سردرگمی می شوند
[ترجمه ترگمان]نهنگ ها در آب کم عمق گم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نهنگ ها در آب کم عمق گم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. An abrupt change of location can be disorienting.
[ترجمه گوگل]تغییر ناگهانی مکان می تواند باعث سردرگمی شود
[ترجمه ترگمان]تغییر ناگهانی مکان می تواند گمراه کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تغییر ناگهانی مکان می تواند گمراه کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lack of sleep can be disorienting.
[ترجمه گوگل]کمبود خواب می تواند باعث سردرگمی شود
[ترجمه ترگمان]کمبود خواب می تواند گمراه کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کمبود خواب می تواند گمراه کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I come out of the theater feeling disoriented.
[ترجمه گوگل]با احساس سرگردانی از تئاتر بیرون می آیم
[ترجمه ترگمان]من از صحنه بیرون می ایم و احساس گیجی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من از صحنه بیرون می ایم و احساس گیجی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Everybody is exhausted and disoriented after three weeks on the road.
[ترجمه گوگل]همه پس از سه هفته در جاده خسته و سرگردان هستند
[ترجمه ترگمان]بعد از سه هفته در جاده همه خسته و سردرگم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بعد از سه هفته در جاده همه خسته و سردرگم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He felt strangely disoriented and feebly guilty and for a moment could not remember the crux of his sermon for tomorrow.
[ترجمه گوگل]او به طرز عجیبی احساس سردرگمی و گناه ضعیفی می کرد و برای لحظه ای نمی توانست اصل خطبه فردا را به خاطر بیاورد
[ترجمه ترگمان]او به طور عجیبی احساس گیجی و ناتوانی می کرد و برای یک لحظه نمی توانست معمای sermon را برای فردا به یاد بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به طور عجیبی احساس گیجی و ناتوانی می کرد و برای یک لحظه نمی توانست معمای sermon را برای فردا به یاد بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. He sat up, feeling weak, disoriented.
[ترجمه گوگل]او نشست، احساس ضعف، سرگردانی
[ترجمه ترگمان]او در حالی که احساس ضعف و گیجی می کرد، نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در حالی که احساس ضعف و گیجی می کرد، نشست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The pilot became disoriented in bad weather over the ocean.
[ترجمه گوگل]خلبان در آب و هوای بد بالای اقیانوس دچار سردرگمی شد
[ترجمه ترگمان]خلبان در آب و هوای بد در طول اقیانوس گیج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خلبان در آب و هوای بد در طول اقیانوس گیج شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I feel dizzy and disoriented.
[ترجمه گوگل]احساس سرگیجه و سرگیجه دارم
[ترجمه ترگمان]احساس سرگیجه و گیجی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]احساس سرگیجه و گیجی می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Dragon's Breath - Disorient changed from 3 sec to 5 sec.
[ترجمه گوگل]نفس اژدها - Disorient از 3 ثانیه به 5 ثانیه تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]نفس کشیدن اژدها از ۳ ثانیه تا ۵ ثانیه تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نفس کشیدن اژدها از ۳ ثانیه تا ۵ ثانیه تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Tom tossed a handful of concussive grenades to disorient them, but his team kept running.
[ترجمه گوگل]تام تعداد زیادی نارنجک ضربهای را پرتاب کرد تا آنها را منحرف کند، اما تیمش به دویدن ادامه داد
[ترجمه ترگمان]تام چند نارنجک concussive را به طرف آن ها پرت کرد تا آن ها را آشفته کند، اما تیمش به دویدن ادامه می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تام چند نارنجک concussive را به طرف آن ها پرت کرد تا آن ها را آشفته کند، اما تیمش به دویدن ادامه می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید